در پشت خاکریزها به اصطلاحاتی برخورد می کردیم که به قول خودمان تکیه کلام دلاوران روز و پارسایان شب بود. عبارت های آشنایی که در ضمن ظاهر طنز آلود مفهوم تذکر دهنده به همراه داشت. تعدادی از این عبارت های آشنا را با هم مرور می کنیم.
17- سوره رهایی بخش:
سوره والعصر از سوره های کوچک قرآن.
سوره ای که آرام و آهنگ و نشان رهایی و خلاصی بود. بعد از نظام جمع، راهپیمایی و کوه پیمایی، صبحگاه و احیاناً شامگاه، سخنرانی های ارشادی و توجیهی، حسن ختام همه رنج و آلام و صبر و شکیبایی جسمی و روحی، آیات بینات این سوره بود، که همه با هم با لحن دلنشینی قرائت می کردند، به آخر بردن امور با خواندن سوره والعصر آنقدر سنت بود که مثل سوره الرحمن که گویی اختصاص به مجالس تذکر و ترحیم دارد و معمولاً برای اعلان ختم مجلس قرائت می شود، بای بسم الله اش که بر زبان جاری می شد، مثل آبی که روی آتش بریزند یا تن خسته و غبار آلود و گرمازده ای که به آبشار بسپارند، همه چیز کم کم خنک و مطبوع می شد و رو به آرامش می گذاشت.
اشاره بسیار ظریفی در تعبیر، دست بعضی سخت گیری ها و از اندازه به در بردن حرف ها را رو می کند. این همه عکس العمل جمعی بچه ها بود که در برخورد با قضیه ای از خود بروز می دادند.
18- ستاره شناس:
نماز شب خوان و شب زنده دار.
کسانی که وقتی بحث و درس جهت یابی از طریق آسمان و ستاره های ثابت و سیار بود، همه به آن ها خیره می شدند و با اشاره و کنایه می خواستند بفهمانند که: بگویید، مربی آموزش درست می گوید یا نه، و بعضی که همه جا پا پیچ آن ها می شدند، تا حرف مثلاً به ستاره بادبادکی می رسید که گفته می شود حدود ساعت سه بعد از نیمه شب درست وسط آسمان است یا ستاره دیگری که نزدیکی های اذان صبح در فلان نقطه دیده می شود و برادران می توانند ببینند، از گوشه و کنار تکه می آمدند که: نه آقا ما که هر شب می بینیم! سمت (مثلا) وسط نیست. این ادعا از آن ها که اصلاً این حرف ها به سایز ارتباطشان با خدا نمی خورد، موجب می شد تا بچه ها غش کنند از خنده.
19- صافی:
کسی که مانند پارچه صافی که با آن مایعات را صاف می کنند و رسوبات آن را می گیرند، تمام بدنش از شدت جراحت و کثرت تیر و ترکشی که خورده، سوراخ سوراخ است، درست مثل «آبکش» که تعبیر دیگری است برای افاده همین معنا. به بیان دیگر آن که ترکش های کوچک - «ترکش رهایی بخش»، «ترکش نخودی»، «ترکش طلایی»، دیگر در او تأثیر نمی کند. گویی از بدن او عبور می کنند، بی آن که او مثل صافی به روی خود بیاورد و آن ها را به چیزی بگیرد. «خشاب» و «جاخشابی» و «کلکسیون تیر و ترکش» و بسیاری از اصطلاحات دیگر در مجموعه کتب اصطلاحات و تعبیرات فرهنگ جبهه به همین منظور به کار می روند.
20- لواشی
ترکش ریز و کوچک و سبک و دوست داشتنی.
ترکشی که ده تایش را مثل نان سبک و نازک لواش می شود یک لقمه کرد و هنوز دنبال بقیه اش بود. همان که ترکش «آخ جونی»اش هم می گفتند و تعابیر دیگری در همین ردیف. بر خلاف ترکشهای درشت و ضخیم وخوش هیکل و حجیم – بربری – که یکیش کافی است شخص را خفه کند و از پای در آورد. یعنی همان ترکش های «ساطوری»، «ابوالفضلی» و امثال آن.
تشبیه هر دو ترکش به دو نوع نان، و خوردنی و دوست داشتنی کردن حتی فولاد، ناشی از خشونت و نفرت نداشتن بچه های ماست از جنگ که در نظر امامشان هم منشأ رحمت است.