سلام سید عزیز
پیش از همه چیز می خواستم حالا که فیض حضور درخدمت شما را دارم بگویم ما همه ممنونتیم، ممنونتیم که روایت فتح را ساختی، آخه تنها تصویری که ما را می برد پیش برو بچه های با حال و بسیجی جنگ مستند های شماست. کاش می شد بیشتر بمانی و از روایت زجر بعد از شهیدان مستند تهیه کنی! بگذریم خوب نیست خاطر شما را در این هفته مبارک مخدوش کنیم. برویم سراغ سوالاتمان:
سید عزیز لطفا بفرمایید در اندیشه شما حزب اللهی کیست و چه وظیفه ای دارد؟
حزب الله اهل ولایت و اطاعت است و سر به فرمان «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» سپرده است و اگر کسی اینچنین باشد، دیگر شیطان را بر او تسلطی نیست و در برابر همهی قدرتهای استکباری، بدون واهمه «نه» خواهد گفت.
درود بر شما و اندیشه شما
پیام بسیجی اطاعت است، اطاعتی که از عشق به ولایت برمیخیزد. مگر میشود که حضرت امام فرمانی بدهند و ما اطاعت نکنیم؟
پیام بسیجی اطاعت است، اطاعتی که از عشق به ولایت برمیخیزد. تاریخ جهان هزاران سال در انتظار ظهور این جوانان بوده است تا بیایند و امانت ازلی انسان را ادا کنند و آرمانهای هزاران سالهی انبیا و اولیای خدا را محقق سازند. این بیابان صحنهی تاریخ است و از این جنگ نیز در تاریخ آیندهی سیارهی زمین همانگونه سخن خواهند گفت که ما از بدر و حنین میگوییم.
آقا مرتضی تو این روزهای بعد از جنگ خیلی ها می خوان بگن بسیجی ها و رزمنده ها وطن پرست بودند و خلاصه روی آب و خاک تاکید می کنند نظر شما چیست؟
حزب الله هر چند وطن خویش را دوست میدارد، اما از تعلقات جغرافیایی آزاد است و برای آب و خاک نیست که میجنگد. میهن او اسلام است و ایران را از آن دوست میدارد که درخت ایمان او در خاک مبارکش ریشه گرفته است. ایران امروز مرکز آن نور مقدسی است که در ظلمات این عصر درخشیدن گرفته است و فردای تاریخ را تا عصر عدالت جهانی روشن خواهد ساخت.
آوینی عزیز بسیج نیروی انقلاب اسلامی است، آیا فکر می کنید زمانه عوض شده و ماموریت دیگری در انتظار این نیروهای الهی است؟ویا...؟
نه برادران! چیزی عوض نشده است و هنوز هم اسالاساس بنای انقلاب اسلامی بر مبارزه است و هنوز هم ما محتاج هستیم که روح حماسه و ایثار را در میان مردم زنده نگاه داریم، بسیج را تقویت کنیم، اسلحه بسازیم، عاشورا را حفظ کنیم، فرهنگ مصفای عاشورایی جبهههای جنگ را اشاعه دهیم و خود را برای یک نبرد طولانی و همهجانبه با شیطان آماده کنیم... و از هیچ ملامتی هم نترسیم.
خوب همین جا بایستیم ،بالاخره اصل و فرع این امورات که گفتید چگونه است؟
نه آنکه این اقدامات را به مثابه حاشیهای بر اصل تلقی کنیم، که اصلاً این مهمترین وظیفهای است که ما بر عهده داریم. پایان گرفتن مبارزه یعنی تمام شدن نبرد میان حق و باطل و این ممکن نیست مگر آنکه شیطان و اذناب او از میان بروند و یا انقلاب اسلامی، خدای ناکرده، از ماهیت حقیقی خویش خارج شود.
همه شما را با دوران جنگ می شناسند خوب است سخنی از آن دوران و حماسه سازان بسیجی اش از شما بشنویم؟
می شود جهت تلطیف موضوع مثالی بزنید تا از تکلف معنی خارج بشویم؟
دوران جنگ، دوران تجلی عشق بود و دوران جلوهفروشی عشاق، و سر این سخن را جز آنان که به غیب ایمان دارند و مقصد سفر حیات را میدانند، در نمییابند. دوستی شب عملیات با من میگفت: «کاش مدعیان این «حس غریب» را در مییافتند، این وجد آسمانی را که گویی همهی ذرات بدن انسان در سماع وصلی رازآمیز «عین لذت» شدهاند؛ نه آن لذت که هر حیوان پوستداری که حواس پنجگانهاش از کار نیفتاده است حس میکند؛ «الذ لذات» را.» گفتم: «عزیز من! مدعیان را به خویشتن وا گذار. خدا این حس را به هر کسی که نمیبخشد؛ توقیفی است و توفیقی، هر دو.» او رفت و شهید شد و من وقتی بالای جنازهی خونآلودش نشسته بودم، به یقین رسیدم که «شهدا از دست نمیروند، به دست میآیند».کلامی از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است با این مضمون که اگر شما یاران حضرت رسول اکرم(ص) را میدیدید، در چشم شما دیوانه مینمودند. و در اینجا نیز باید اذعان داشت که رزمآوران جبهههای جنگ و مجاهدان فیسبیلالله را اگر با معیارهای متعارف و عقل روانکاوانه بنگریم، دیوانگانی بیش نیستند نظر شما چیست؟
دیوانگی انسان چگونه میتواند محمل امانت الهی قرار بگیرد؟ ظلوم و جهول بودن، از یک جانب اشاره دارد به «قابلیت ذاتی» انسان بر استفاضهی عدل و علم خدا و از جانب دیگر بدین حقیقت که آنچه انسان را استحقاق امانتداری _ که مقام ولایت مطلقه است _ بخشیده، «فقر ذاتی» اوست در برابر غنای مطلق حق. «ظلوم» و «جهول» صفات عدمی «عادل» و «عالم» هستند و لذا، در مقام توصیف ذاتی انسان، واجد این اشارهی ظریف که حقیقت وجود انسان آیینهی عدمی وجود مطلق حق است. انسان خلیفةالله است و وجودی غیر وجود حق ندارد و لذا، در مقام ذات و فارغ از قید حدود، وجودش عین ربط و تعلق است به وجود حق؛ آیینهای عدمی است و مطلق قابلیت. «ظلوم» و «جهول» آیینههای عدمی صفات «عادل» و «عالم» هستند و مراد از توصیف ذاتی انسان بدین صفات در «آیهی امانت» نیز اشاره به همین قابلیتی است که وجود انسان را در قبول ولایت مطلق بر آسمانها و زمین و کوهها برتری میبخشد. انسان در حقیقت ذات خویش ماهیتی مستقل ندارد و چیزی جز این «قابلیت محض برای تجلی بخشیدن به اسماء عدل و علم» نیست. این فقر و عدم ذاتی نیز از مضامین بدیعی است که در غزلیات حضرت روحالله وجود دارد:
نیستم نیست که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمایی
آقا مرتضی می خواهم با آن اندیشه لطیفتان جمله ای ماندگار از بسیجی برایمان بگویید که این جمله در قید زمان خاص و مکان محدود نباشد؟
بسیجی عاشق کربلاست، و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نامها. نه، کربلا حرم حق است و هیچکس را جز یاران امام حسین راهی به سوی حقیقت نیست.
در آخر جمله ای از یار سفر کرده و انتظار آمدنش بگویید؟
جبهههای ما میعادگاه عشاق ولایت است و بسیج، قبلهی آمال همهی کسانی است که حقیقت انتظار موعود را دریافتهاند و میدانند که جز این راه، هر چه هست، نقش خیال بر آب باطل زدن است
منبع: سایت فرهنگ انقلاب اسلامی