در نوشته قبلیم 2 سئوال را مطرح کرده بودم که فقط به سئوال اولی که در مورد امکان انتقاد از ولی فقیه بود توضیحاتی دادم .اما سئوال دوم این بود آیا مخالفت یا انتقاداز اشخاصی که مورد تایید رهبری وولایت هستند به معنی مخالف ولی فقیه بودن است؟دین مبین اسلام ، انسان را در تمام زمینه ها به اعتدال هدایت کرده است وهرچیزی که در آن اعتدال نباشد یا به افراط ویا به تفریط می انجامد وهر دو آن چیزی نیست جز خسران در دنیا وآخرت.گروه یا کسانی که نتوانند اعتدال را در بینش ورفتار وگفتار خود نهادینه کنند خواسته وناخواسته گرفتار افراط وتفریط می شوندوخودشون هم متوجه نیستند وجالبه که خود را برحق هم می دانند.نشانه افراط وتفریط استفاده ابزاری از قانون یا دین می باشدوهر کجا که به منافع آنها مربوط می شود برای رسیدن به هدف خود از هر وسیله ای استفاده می کنند وحتی حاضرند بخاطر هدف خود دین یا قانون را ذبح هم کنند .متاسفانه جامعه ما هم از قدیم وایام گرفتار معضلی به نام افراط وتفریط می باشد که برای رسیدن به منافع گروهی وشخصی هم از قانون استفاده ابزاری شده ومی شود وهم از دین ومذهب.خیلی ها بخاطر اینکه با نظرات گروهی مخالف یا منتقد بودند مورد تهاجم افراطیون قرار گرفتند وبا یک انگ ضد ولایت فقیه بودن از میدان، آنهاراخارج کردند .این انگ ضد ولایت فقیه ،شده حربه ای برای عده ای منافق که در ظاهری اسلامی رقیب خودشان را بدر کردند یا ابزاری شده برای خشک مقدسهایی که از دین اسلام فقط ظاهری دیندارمآبانه را فهمیدند .این دو گروه که امیرالمومنین (ع) از دست آنها شکایت می کند همیشه ودر همه زمانها بوده وهستند وباعث تاسفه که در جامعه ما هم کم نیستند وبیشترین ضرباتی که انقلاب واسلام ونظام جمهوری اسلامی می خورد از همین دو گروه می باشد .ولی چطور می توان با این گروههای افراطی وتفریطی جامعه مبازه کرد ؟؟؟اگر ریشه این سوءاستفاده از دین وقانون را بررسی کنیم می بینیم جامعه ای که 2500 سال نظام وفرهنگ استبدادی را تجربه کرده است استبداد وخودرایی ودیکتاتوری با خون وگوشت آن آمیخته شده ودر نتیجه بصورت افراط وتفرط خود رانشان می دهد .پس هیچ راهی نداریم مگر آنکه با فرهنگ استبدادی وخودرایی مبارزه کنیم که متاسفانه در جامعه ما مبارزه فرهنگی به فراموشی سپرده شده است .همه دولتها میآیند ومیروند ولی دریغ از یک برنامه همه جانبه فرهنگی منسجم تابوسیله آن از قانون گریزی ومتهم کردن افراد به بیدینی وضد ولایت فقیه جلوگیری کنیم.به عنوان مثال در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی در نماز جمعه مخالف هاشمی را مخالفت با پیغمبر می دانستند والان در همان نماز جمعه موافق هاشمی را مخالف ولایت فقیه می دانند .نه به اون افراط ونه به این تفریط.الان مخالف احمدی نژاد در بین هوادارن دولت ،مخالف ولایت فقیه وبی دین شناخته می شود وحتی پارو فراتر گذاشته ومخالف احمدی نژاد را بهایی هم میدانند .زمانی مخالفان برنامه های دولت هاشمی از ترس انگ ضد ولایت فقیه بودن جرات اظهار نظر نداشتند والان برعکس شده .امروزه در ادارات ومراکز به اصطلاح فرهنگی پایتخت جرات نمیکنید بگویید که من احمدی نژاد را دوست دارم وبه او رای دادم چرا که به دیکتاتوری وحماقت متهم میشید .یک سال قبل در یک جلسه مهم سیاسی وفرهنگی دریکی از نهادها وقتی از عملکرد دولت نهم انتقاد کردم گرچه به خوبیهای این دولت هم معتقد بوده وهستم متهم به مخالفت با رهبری وولایت فقیه شدم و الان که نام احمدی نژاد را می برم توسط مخالفانش متهم به دیکتاتوری وحماقت وقانون گریزی می شوم البته اگر جرات داشته باشم نام ایشان را ببرم .این وسط معلوم نیست ونشد من ضد ولایت فقیه هستم وضد دین چون منتقد دولتم ویا دیکتاتور وخشک مقدس چون مدافع وموافق بیانات رهبری در نماز جمعه 29 خرداد88 .ان شاءالله خدا تکلیف همه را با ظهور امام زمان(عج) مشخص کند .ووظیفه شرعی وقانونی همه در مقابل امام وشهدا ورهبری این است که برای نجات این مملکت واستقرار نظام واقعی قانون اسلام راهی جز مبارزه با فرهنگ استبدادی که با خون وگوشت ما عجین شده است نداریم .من شنیدم که شهید بهشتی گفته بود ما فرد مستبد(شاه ورژیم منهوس پهلوی) را از کشور بیرون کردیم اما فرهنگ استبدادی با سابقه 2500 با خون وگوشت ما یکی شده وبا یک سال و10سال کار نمی شود آنرا برطرف کرد وهمین فرهنگ استبدادی است که فرد مستبد را میسازد.پس بیاییم با این فرهنگ مبارزه کنیم مبارزه با فرهنگ افراط وتفرط.
پس منتقد بودن نسبت به افرادی که مورد تایید رهبری هستند مخالفت با دین وولی فقیه نیست وهمانطور که امام راحل فرمودند میزان وضع فعلی افراد می باشد .