مولای من! اینک با گناهانی که کردهام، با آرزوهایی که ورزیدهام، با ناسپاسیهایی که نمودهام، سخت رسوا و بی آبرو ماندهام، و خود را جز اینکه بر من خشم آوری و به سختی کیفرم دهی و حتی از درگاه خویش برانی، در خور هیچ چیز دیگری نمیدانم؛ مگر اینکه مهربانی تو به فریادم رسد، مگر اینکه بنده نوازی تو دستم را بگیرد، مگر اینکه بخشایش تو پناهم دهد، تا گناهانم ببخشایی، پلیدیهایم بپرایی، از آلودگیها پاکم سازی، بدیهایم را به نیکی چندین برابر برافزایی و با فضل خویش به پایگاهی بلند، فرایم بری! مقدمه یکی از والاترین دلالتها و هدایتهای قرآنی و روایات اهل بیت علیهمالسلام دعوت به یاد خداست. قرآن کریم میفرماید: «وَلَذِکرُاللهِ اکبَر؛ و قطعاً یاد خدا بالاتر است.»[1] از سویی ریشه همه آثار معنوی و اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یک چیز یافت میشود؛ یاد حق و غیر او را از یاد بردن. چرا که یاد خدا هدف عبادت است و دل را جلا میدهد و آماد? تجلیات الهی میکند. البته این تأثیرات به کیفیت، استمرار و چگونگی ذکر بستگی دارد.
مفهوم ذکر
راغب اصفهانی مینویسد: "ذکر به معنی یادآورى است. گاهى انسان چیزى به خاطر مىآورد و مراد از آن حالتى در نفس است که به وسیله آن چیزى را که معرفت و شناخت آن را قبلاً حاصل کرده حفظ مىکند. باز اندیشى ذکر و یادآورى مانند حفظ کردن است جز اینکه واژه حفظ به اعتبار به دست آوردن و دریافتن چیزى گفته مىشود ولى ذکر به اعتبار حضور در ذهن و به خاطر آوردن آن است، گاهى نیز ذکر را براى حضور در دل و سخن، هر دو به کار مىبرند از این جهت گفته مىشود که ذکر دو گونه است: یکى قلبى و دیگرى زبانى هر یک از این یادآوریها هم دو نوع است:
اوّل- یاد و ذکرى که بعد از فراموشى است.
دوّم- ذکرى که پس از فراموشى نیست بلکه براى ادامه حفظ کردن و به خاطر سپردن است.
و لذا هر سخنى را- ذکر- گویند، و از نوع اوّل که نمونههاى ذکر زبانى است."[2]
در حدیث میخوانیم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، به حضرت علی علیهالسلام فرمودند:یا علی سه کار است که این امت طاقت آن را ندارند، مواسات با برادران دینی در مال، حق مردم را دادن و یاد خدا را در هر حال و یاد خدا تنها سَبحَانَ اللهِ و َالحَمدُ لِلِّه و َلَا الهَ الَّا اللهُ وَ اللهَ اَکبرَ نیست، بلکه یاد خدا آن است که وقتی در برابر محرّمات الهی قرار گیرد،از خدا بترسد و آن را ترک گوید.[3]
کیفیت ذکر
زیاد اتفاق میافتد که افرادی در حین ذکر دلشان متوجه مذ کور نیست و بیشک اثری بر این نوع ذکر مترتب نخواهد بود، این افراد همچون شخص کری میمانند که حتی صدای خودشان را هم نمیشنوند.
حضور قلب شرط اول ذکر است و چه بسا که زبان به ذکری مشغول نیست، اما چون دل به یاد حضرت حق است از هر لغزش در امان است . امام صادق علیهالسلام در تبیین آیه شریفه و لَذِکرُ اللهَ اکبَرُ میفرمایند: «ذِکرُ اللهِ عِندَ مَا اَحَلَّ وَ حَرَّم؛ یاد خدا در هنگام برخورد با حلال و حرام.» [4] یعنی دست از پا خطا نکردن و خدا را حاظر و ناظر دیدن.
انسانها از نظر تمایل و علاقه به خوراکیها و میوه ها و حتی صداها و نواها متفاوت هستند، و هر کس برایش خوراک و یا میوه و یا آهنگی مخصوص ،شیرین و جذاب است و گاهی در اثر شدت علاقه نسبت به آن تا سر حد مستی و جنون پیش میروند، اما هیچ چیز به ذائق? جان دوستان و عاشقان خداوند به انداز? یاد او شیرین نیست. لذت و حظی که آنها از ذکر خدا میبرند، برایشان از خوردن لذیذترین غذاها و شنیدن لطیفترین آواها شیرینتر و دلربا تر است.
در مناجات العارفین میخوانیم: «پروردگارا راه آمدن به سوی تو از طریق دل چقدر مطبوع است و الهاماتی که موجب یاد توست چقدر شیرین. طعم محبت تو چقدر پاکیزه و شراب قرب تو چقدر گواراست.»[5]
وقتی کام بنده از یاد پروردگار شیرین شد، دیگر دست بردار نیست، همان طور که وقتی کسی از غذا یا صدای خوشش آمد، همواره به دنبال آن غذا و صداست، بنده نیز می خواهد پی در پی کام جانش را با یاد خدا شیرین سازد. لذا باید توجه داشت که نخست باید دل را از بیماریها و رذائل اخلاقی پاک کرد تا حلاوت و شیرینی ذکر خدا را چشید. بعضی از حالات دل شباهت عجیبی با مرض جسم دارد، مثلاً همان طور که بیمار جسمی میل و اشتها به غذاهای خوشمزه و مطبوع ندارد، کسانی که دلشان بیمار است، از یاد خدا و طاعت و بندگی حضرت دوست گریزانند.
دل بیمار، از مسائل و مطالبی که انسان را به یاد خدا می اندازد، بیزار است و کسی که ارتباط خود را با حق تعالی کمرنگ و یا احیاناً قطع کرده است از مناجات با پروردگار لذت نمیبرد و هر چه رنگ و بوی معنویت بدهد در کام او تلخ و ناگوار است.
امام سجاد (ع) در مناجات الذاکرین عرض میکنند: «پروردگارا از هر لذتی به غیر یاد تو و از هر راحتی به غیر انس با تو ، و از هر سرور و شادی به غیر نزدیک شدن به تو و از هر اشتغالی به غیر طاعت و بندگی تو استغفار میکنم .» [6]
حدود ذکر
یاد خدا در هر حال و در هر زمان و در هر مکانی الزامی است، نه فقط هنگام دعا و نماز و نیایش و قرآن خواندن. خداوند در وصف برخی از بندگانش میفرماید: «الَّذِینَ یَذکُرُونَ اللهَ قِیَاماً وََّ قُعُودًا وَّ عَلَی جُنُوبِهم؛ همانان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مىکنند.» [7] اعمال و رفتاری که انسان انجام میدهد یا به حالت ایستاده است و یا نشسته و یا خوابیده، در این آیه به هر سه حالت اشاره شده و تقریباً صراحت دارد که یاد خدا زمان و مکان و حالت خاصی نمیطلبد و باید همواره، همیشه و همه جا به یاد خدا بود. ذکر مداوم همچون قطرهای حیات بخش باران بر سرزمین قلب و جان انسان میریزد، و آن را سیراب میکند و دائماً به انسان نشاط و حیات میبخشد.[8]
یاد خدا روح را به نیکی سوق میدهد، و از بدیها و زشتیها پیراسته میدارد و برای انجام تکالیف اخلاقی آماده میکند. به تعبیر دیگر یاد خدا، باعث میشود تا بازتاب صفات زیبای خداوند در جان انسان تجلی کند.
به همین دلیل در روایات اسلامی آمده است،که هر چیز اندازهای دارد جز یاد خدا، که هیچ حد و مرزی برای آن نیست. امام صادق علیهالسلام طبق روایتی که در اصول کافی آمده میفرماید:
هر چیز حدی دارد، وقتی به آن حد رسیدی پایان میپذیرد، جز ذکر خدا که حدی که به آن پایان پذیرد ندارد. خداوند نماز یومیه را واجب کرده است، هر کس آنها را ادا کرد حد آن تأمین شده است؛ ماه مبارک رمضان را هر کس که روزه بگیرد حدش انجام شده،حج را هر کس یک بار به جا آورد، همان، حد آن است، جز ذکر خدا که خداوند به مقدار قلیل آن راضی نشده است و برای آن حدی تعیین نفرموده،[9] سپس به عنوان شاهد این سخن،این آیه را تلاوت فرمودند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا، وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را یاد کنید یادى بسیار، و صبح و شام او را به پاکى بستایید.»[10]
این موضوع به اندازهای اهمیت دارد که پیامبر فرموده: آن کس که با زبانی که خدا به او داده به ذکر خدا مشغول است، خیر دنیا و آخرت به او داده شده، تا آنجا که فرمودند :هر کس که بسیار یاد خدا کند، خداوند او را در سایه خود در بهشت برین جا خواهد داد. [11] و در حدیث دیگری از آن حضرت میخوانیم آیا می خواهید بهترین اعمال و پاکیزه ترین کارها ی شما را نزد پروردگار بگویم ؟ آن عملی که برترین درجه شماست، و بهتر از دینار و درهم و حتی جهاد و شهادت در راه خداست؟ عرض کردند: بله، یا رسول الله. حضرت فرمودند: خدا را بسیار یاد کردن.[12]
آری چون عوامل غفلت در زندگی مادی بسیار فراوان است و تیرهای شیاطین از هر سو به طرف ما پرتاب میشود، برای مبارزه با آن راهی جز ذکر کثیر نیست. ذکری که در همه اعمال انسان پرتو افکن باشد و نور و روشنای بر آنها بپاشد.
پیامبر صلواتالله علیه و آله دائم الذکر بود و ذکر خداوند با هر نفسش توأم بود، آغاز نزول قرآن هم با ذکر نام خداوند متعال بود؛ «اِقرَا بِاسمِ رَبِّک؛ بخوان به نام پروردگارت.»[13]
امیر المومنین علیه السلام، در میان نبرد ،مثل شیر بود و زبان مبارکشان متبرک به نام خدا.
امام حسین علیه السلام، در روز عاشورا به یاد خدا بود و ذکر بر لب داشت. گرفتار بودن یا گرفتار نبودن برای آنها اهمیتی نداشت، حضرت زینب سلام الله علیها، هم دائم الذکر بود و نماز شبشان هیچگاه تعطیل نشد. حضرت زینب، شب عاشورا، پشت دروازه کوفه، نشسته نماز شب خواندند. ما هم باید دائم الذکر باشیم و همواره به یاد خدا باشیم تا شباهتی به ائمه داشته باشیم.
ثمرات ذکر
1. خوب شدن
هنگامی که انسان در زندگی، خود را در محضر پروردگار بداند و مداومت در یاد حضرت دوست داشته باشد، طبیعی است که اعمالش پسندیده و صالح خواهد شد.
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «کسی که دلش را مداوم متّوجه پروردگار کند، اعمال و رفتارش در پنهان و آشکار شایسته خواهد شد.»
مشکل ما آن است که خود را در محضر پروردگار نمیدانیم و از این امر مهم غافل هستیم و اگر به باور واقعی برسیم باید مثل آن شخص که از گناهان خویش در برابر رسول خدا (ص) اظهار ندامت کرد، غالب تهی کنیم . او گفت: ای رسول خدا خیلی گناه کردهام، آیا خداوند توب? مرا میپذیرد، پیامبر رحمت فرمود: آری! خداوند توبه پذیر است. آن شخص دوباره پرسید: آیا در این مدت که من معصیت خدا را میکردم او مرا میدید؟ پیامبر به ملایمت پاسخ داد: آری خداوند تو را میدیده است. مرد عرب به باور واقعی و مرتبه حق الیقین رسید و در مقابل چشم همه فریادی کشید و جان داد.[14]
2. شفای قلبها
بهترین دارو برای دلهای خسته و بیمار، یاد خداست. رسول خدا میفرمایند: «ذکر الله شفاء القلوب؛ یاد خدا باعث شفای دلها میشود.»[15] در دعای شریف کمیل از ز زبان امیر المؤمنین علیهالسلام میخوانیم: «یا من اسمه دواء وذکره شفاء؛ ای کسی که اسمش دواست و یادش شفا.»[16]
3. حیاتبخش دلها
یاد خدا باعث میشود، دل از تاریکی و کدورت خارج شود و حیاتی تازه یافته و از مردگی و بی حالی رهایی یابد. چنانکه حضرت علی علیه السلام فرمودند: «فی ذکر حیات القلوب؛ حیات دلها به ذکر خداست.»[17]
4. آرامش
انسان در اثر مبارزه با هوای نفسانی و اطاعت از دستورات پروردگار و تربیت به کمال رساندن خویش به یک مرحله از اطمینان میرسد که به غیر خدا اعتنایی ندارد و چنان ثابت و استوار است که گویی کوهی است سر به فلک کشیده و بلکه محکمتر، دیگر هیچگاه گناه و شهوات و جاه و مقام او را متزلزل نمینماید و شیطان با همه نیرنگش از قدرت ایمان و استقامت این گونه افراد به ستوه میآید.
در دنیای امروز به هر نسبتی که بشر از نظر مادیات پیشرفت میکند و بر زیباییهای زندگیاش میافزاید، به همان نسبت حرصها و آزهایش به جنبش در آمده و آرزو هایش درازتر و خواهشهای دلش زیادتر شده است. قهراً در چنین شرایطی اضطرابها و ناکامیهای روحیاش نیز افزایش یافته است. اما مؤمنین و خداپرستان بدون هیچ تشویشی با دلی آرام خود را به خداوند تبارک و تعالی میسپارند و با یاد خدا و ذکر آن مهربان جاوید، دل را محکم و استوار نموده و در برابر هجوم مصیبتها و حوادث، شخصیت خویش را حفظ میکنند و ضربات کوبند? ناملایمات و مشکلات زندگی آنها را از پای در نمیآورد. قرآن میفرماید: «اَلَّذیِنَ ءَامَنُوا َوتَطمِئِنَّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللهِ الا بِذِکر اِللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ؛ کسانی که ایمان دارند با یاد خدا دلشان آرام میگیرد، بدانید که دلها با یاد خدا آرام میگیرند.»[18]
به قول شاعر:
بزرگی در عالم هست خدا نام
که از او شوریده دل گیرد آرام
البته اطمینان دل حالتی است که نصیب هر کس نمیشود، مگر کسانی که تسلیم امر الهی شده و خود را به او میسپارند. یاد خدا دل را قوی میدارد، تا نفس حیوانی را به تسخیر خود درآورد، و روح علوی انسان هر چه فرمان دهد آن را بپذیرد.
اگر در حالات بزرگان عرصههای علم و هنر و ادب و تقوی میخوانیم که خیلی راحت و آرام از کنار حوادث ناگوار و تلخ و شیرین زندگی میگذشتند و زر و زور و مناظر شهوت انگیز تأثیری روی آنها نداشته، به این دلیل است که آنان به مرتبه والای نفس مطمئنه نائل شدهاند و رضامندی و تسلیم خویش را در برابر مقدارت الهی اعلام داشتهاند. «یَا ایَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَه ارجِعِی اِلَی رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرضِیَّه؛ تو ای نفس مطمئنه که با یاد خدا آرامش یافتهای! به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که راضی و مورد رضای حق هستی.»[19] صاحب نفسه مطمئنه به حکم خدا راضی است و از یاد خدا هم لحظهای غافل نیست و شب و روز مستغرق در یاد حضرت حق است.
در حالات عالم بزرگ، شیخ عبد الله شوشتری که از معاصرین مرحوم علامه مجلسی است آمده:
ایشان فرزندی داشت که بسیار مورد علاقهاش بود، این فرزند سخت بیمار شد. مرحوم شیخ عبد الله، هنگامی که برای ادای نماز جمعه به مسجد آمد، پریشان بود، هنگامی که، سور? منافقین را در رکعت دوم نماز جمعه تلاوت میکرد، به این آیه رسید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند و هر کس چنین کند آنان خود زیانکارانند.»[20] او ـ از آنجا که تکرار آیات در نماز جایز است ـ چندین بار آیه را تکرار کرد، وقتی نماز پایان یافت، بعضی از یاران علت این تکرار را سؤال کردند: ایشان فرمودند هنگامی که به آیه رسیدم به یاد فرزندم افتادم و با تکرار این آیه به مبارزه با نفسم بر خاستم، آنچنان مبارزه کردم که فرض کردم فرزندم مرده است و جنازهاش در برابر من و من از یاد خدا غافل نیستم. آنگاه بود که دیگر این آیه را تکرار نکردم.[21]
5. رهایی از وسوسههای شیطانی
بهترین راه برای رهایی یافتن از وساوس شیطان و نقشههای شوم و خطرناک او، پناه بردن به خدا و یاد حضرت اوست و این یک امر طبیعی است که وقتی نور آمد، ظلمت رفتنی است و هنگامی که حق آمد، باطل نابود خواهد شد که فرمود: «جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا؛ حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است.» [22]
معمولاً هر کس در هر مرحلهای از ایمان و در هر سن و سالی گاهی گرفتار وسوسههای شیطان میشود و گاه احساس میکند نیروی محرک شدیدی در درون جانش او را به سوی گناه دعوت میکند. این وسوسهها و تحریکها مسلماً در سنین جوانی بیشتر است، در محیطهای آلوده و فساد که در آن آزادی نه به معنی حقیقی بلکه به شکل بیبند و باری همه را فرا گرفته و دستگاههای تبلیغاتی غالباً در خدمت شیطان و وسوسههای شیطانی هستند، فز ونتر میباشد؛ تنها راه نجات از آلودگی در چنین شرایطی، فراهم ساختن سدّی قوی با یاد خدا، سپس مراقبت و توجه به خویشتن و پناه بردن به خدا و یاد الطاف و نعمتهای او و مجازاتهای دردناک خطا کاران است.
در روایات بسیاری به اثر عمیق یاد خدا در کنار زدن وسوسههای شیطان اشاره شده است. اصولاً وسوسههای نفس و شیطان همانند میکروبهای بیماریزاست که در همه وجود دارند، ولی به دنبال بنیههای ضعیف و جسمهای ناتوان میگردند تا در آنجا نفوذ کنند، اما آنها که جسمی سالم و قوی دارند، این میکروبها را از خود دور میکنند؛ قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ؛ در حقیقت کسانى که [از خدا] پروا دارند چون وسوسهاى از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند.»[23]
به هنگام یاد خدا چشمهایشان بینا میشود و حق را میبینند، اشاره به این حقیقت است که وسوسههای شیطانی بر دید باطنی انسان پرده میافکند، آنچنان که راه را از چاه و دوست را از دشمن و نیک را از بد تشخیص نمیدهد، ولی یاد خدا به انسان بینایی و روشنایی میبخشد و قدرت شناخت عطا میکند، شناختی که نتیجهاش نجات از چنگال وسوسههای شیطان است.[24]
6. خشوع و تواضع
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛ مؤمنان همان کسانىاند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد.» [25] دلهای اهل ایمان در برابر عظمت و کبریایی حق به تپش میافتد. البته ترس در اینجا مثل ترس انسانها از اشیاء و احیاناً انسانهای معلوم الحال اطراف نیست، این یک نوع احساس کوچکی در برابر ذات مقدس پروردگار است و یا نگرانی از اعمال ناقص و کم خود است که ای وای با این همه تقضلات و نعمات الهی جز کفران و معصیت کاری نکردهایم. این حالت از بهترین حالات مؤمن است و اگر کسی بتواند، این حالت را از دست ندهد، از بسیاری از لغزشها در امان خواهد بود و حال عبادی خوبی خواهد داشت.
اگر معصومین علیهمالسلام و یا علمای ربانی در هنگام عبادت بر خود میلرزیدند و از خوف خیشیت حق آرام نداشتند، از این جهت بوده که بند? صالح خدا بودهاند و همواره خود را شرمنده پروردگار خویش میدانستند.
یکی از دوستان نزدیک مرحوم حاج میرزا جواد ملکی تبریزی(ره) میگوید آقا جواد ملکی شبها که برای تهجد و نماز شب بلند میشد، ابتدا بلند بلند گریه مینمود. سپس از بستر بر میخواست و به آسمان نگاه میکرد و آیات ان فی خلق السموات و الارض ...[26] را میخواند و سر به دیواری میگذاشت و مدتی گریه میکرد و بعد از تطهیر کنار حوض پیش از وضو مدتی مینشست و میگریست. یعنی از هنگام بیدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب، چند بار گریه سر میداد و چون به مصلایش میرسید، دیگر حالش قابل وصف نبود.[27]
7. همنشینی با خدا
انس و همنشین طلبی در فطرت و نهاد هر انسانی نهفته است، هر کس میخواهد با محبوب خود، مأنوس ومجالس باشد. مردان و زنان با ایمان بیشتر انس را با خدای خویش دارند، چرا که او را "آنس الآنسین" میدانند.
«.اَللّهُمَّ اِنَّکَ انس الانسین لِاولِیَائَکَ وَ اَحضَرُهُم بِاالکِفَایَهِ لِلمُتَوَکِلِینَ عَلَیکَ؛ »[28] این کلام حضرت علی علیهالسلام است. فرزندش حسین علیهالسلام نیز اینچنین عرض میکند:«اَنتَ المُونِسُ لَهُم حَیثُ اَوحَشَتهُمُ العَوالِم؛ پروردگارا! در وقتی که حوادث روزگار انسانها را به وحشت اندازد، تو انیس و مونس من خواهی بود.»[29] این تصور موجب آرامش انسانها خواهد شد. به هر حال انس و همنشینی با پروردگار فقط در پرتو ذکر او میسر است.
حضرت مو سی علیهالسلام در هنگام مناجات با پروردگار ، عرض کرد: بار پروردگارا آیا تو از من دور هستی تا تو را ندا دهم و بخوانم و یا نزدیکی تا با تو مناجات کنم؟ از جانب خداوند تبارک و تعالی وحی آمد که ای موسی! «اَنَا جَلَیسُ مَن ذَکَرَنِی؛ من همنشین کسی هستم که به یاد من باشد.»[30]
8. آشتی و دوستی
کسی که به یاد خدا باشد ،چه در خانه و یا کوچه و بازار یا محیط کار و خلاصه در پنهان و آشکار خدا را فراموش نکند، به طور قطع، رفته، رفته در مسیر هدایت و طاعت و بندگی قرار خواهد گرفت و هر چه خلاف رضای خداوند تبارک و تعالی باشد انجام نخواهد داد.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:کسی که از روی حقیقت و از صمیم قلب به یاد خدا باشد، او بنده مطیع خداست و هر که در جریان امور و حالات خود، از خدا غافل باشد او بندهای خاطی است. اطاعت خداوند، علامت هدایت یافتن و معصیت او علامت ضلالت و گمراهی است و اصل و ریش? اطاعت و معصیت، یاد پروردگار و غفلت از اوست.[31]
خاتمه
باید مثل بندگان خوب خدا فریاد بر آورد که خداوندا! وقت بندگی و خشوع به درگاه تو فرا رسیده است. دیگر نمیخواهم تو را فراموش کنم و میخواهم با یاد تو بندهای خاضع و خاشع شوم. دیگر نمیخواهم، نمی خواهم در کوچه بازار هر چه که دیدم دل را هم به دنبال دیده بفرستم. به قول بابا طاهر:
ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازیم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
و خدایا!این خنجر برّان فولادی من چیزی جز ذکر تو نخواهد بود. رحیما! دیگر نمیخواهم هر صدایی را بشنوم. کریما ! دیگر نمیخواهم از غذای حرام استفاده کنم، و از این به بعد مواظب لقمههایم خواهم بود. خداوندا ! دیگر نمی خواهم در محافل و مجالس و شب نشینیها یی شرکت کنم که بساط گناه و مخالفت با حضرت تو در آن گسترده شده باشد. مهربانا ! دیگر به اموال و داراییهای دنیا داران که خیلی هم پر زرق و برق است نظر نخواهم کرد، زیرا همیشه کنار این تجملات غفلت از تو بوده است.
مولای من! اینک من با گناهانی که کردهام، با آرزوهایی که ورزیدهام، با ناسپاسیهایی که نمودهام، سخت رسوا و بی آبرو ماندهام، و خود را جز اینکه بر من خشم آوری و به سختی کیفرم دهی و حتی از درگاه خویش برانی، در خور هیچ چیز دیگری نمیدانم؛ مگر اینکه مهربانی تو به فریادم رسد، مگر اینکه بنده نوازی تو دستم را بگیرد، مگر اینکه بخشایش تو پناهم دهد، تا گناهانم ببخشایی، پلیدیهایم بپرایی، از آلودگیها پاکم سازی، بدیهایم را به نیکی چندین برابر برافزایی و با فضل خویش به پایگاهی بلند، فرایم بری.[32]