در موقعیتى که رضاخان تمام مساجد و منابر را تعطیل نموده بود آیه الله شاه آبادى هیچ گاه نماز و سخنرانى اش قطع نشد. زمانى هم که رضاقلدر پوشیدن لباس روحانیت را ممنوع کرده بود او فرزندانش را به روحانى شدن و پوشیدن لباس مقدس روحانیت تشویق کرد و به برکت همین تلاش مخلصانه هفت تن از فرزندان ایشان روحانى شدند.
ماءموران رضاخان ، براى آنکه بتوانند صداى حق طلب آیه الله شاه آبادى را خاموش کنند، منبر او را از مسجد جامع دزدیدند ولى از آن پس ایشان ایستاده سخنرانى مى کرد و مى گفت :
(منبر سخن نمى گوید اگر مى خواهید سخنرانى تعطیل شود، باید مرا ببرید و من هر روز قبل از اذان صبح تنهایى از منزل به طرف مسجد مى آیم ، اگر عرضه دارید آن وقت بیایید و مرا دستگیر کنید.)!
بر پایه این گفتار شجاعانه روزى عده اى روباه صفت براى دستگیرى شیخ عارف به مسجد جامع حمله ور شدند و با بى شرمى تمام همچون لشکر یزید چکمه پوشان وارد مسجد شدند که ناگاه آیت حق نهیبى بر آنها زد و همگى آنها پا به فرار گذاشتند و براى دستگیرى ایشان در بیرون مسجد کمین کردند و آنگاه که آیه الله شاه آبادى از مسجد خارج شد فرمانده آنها رو به شیخ عارف کرد و گفت : (آقاى شاه آبادى ! آقاى شاه آبادى ! تو باید همراه ما بیایى کلانترى !)
آیه الله شاه آبادى ایستاد و در حالى که ابروانش به هم گره خورده بود گفت : (برو به بزرگترت بگو بیاد!) و به راه خود ادامه داد.<\/h4><\/h4>