حاج اقا مجتهدی رحمت الله میفرمودند:
"اقای آخوند از اقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. اقای نخودکی گفت:
مرنج و مرنجان
آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی ؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم. مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور نباید برنجم
اقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی."
بلی دوستان اگر ما خودمان را دارای عزت و مقام خاصی در این دنیا ندانیم. و در برابر خداوند خودمان را هیچ بدانیم دیگر هیچگاه از سخن دیگران ناراحت نخواهیم شد.
از مواعظ ایت الله مجتهدی در رابطه با عدالت خدا:
"یکی به خدا (بی غرض) گفت: همه کارهای تو خوبه ولی یک کار تو مشکل داره !
چرا گردو که کوچک است را به درخت آویزان کردی ولی کدو تنبل و هندوانه و طالبی را به یک بوته وصل کردی. اگر من جای تو بودم. طالبی و هندوانه را به درخت آویزان می کردم.
در همین حال یک گردو از درخت افتاد خورد به صورتش و از صورتش خون آمد.
گفت: خدایا غلط کردم !!! اگر به جای این گردو کدو تنبل بود الآن سرم می شکست. و هر روز چند تا شهید داشتیم."
در همین رابطه ایشان فرمودند:
"در بیمارستان دکتر وارد اتاق می شود و ده بیست نفر مریض در اتاق خوابیده اند. دکتر دستور می دهد. برای یکی چلو کباب بیاورند. برای یکی قیمه . دیگری قورمه . دیگری آبگوشت و دیگر آب دوغ خیار و.... آیا این مریض ها حق دارند اعتراض کنند که چرا به یکی این دادی و به دیگری آن. اگر مریض به دکتر اعتراض کند او را می برند امین آباد (تیمارستان). مریض ها از دکتر تشکر می کنند که مناسب حال آن ها غذا به آن ها داده و همچنین به دکتر پولهای بسیار زیادی هم می دهند.
روزی هم همینطور است یکی لیاقت دارد. یکی ندارد. یکی صلاحیت دارد یکی ندارد. نباید به خدا اعتراض کرد. "
نتیجه بحث اینکه خداوند عادل است و تمام کارهای او از روی حکمت می باشد. یعنی اگر کاری را انجام می دهد تمامی عواقت و فوائد آن را در نظر می گیرد. ما بندگان او که از این حکمت و عدل برخوردار نیستیم نباید از کارهای او شکایت کنیم. بلکه باید راضی به قضای الهی باشیم.
|
شاید اولین بار که بحث اخلاق را به معنی خودسازی آن شنیدم ، در اطاق کوچکی در جلوی مسجد شیخ عبدالحسینی در انتهای بازار کفاشهای تهران بود . آن موقعها تازه انقلاب شده بود و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تازه از به هم پیوستن هفت گروه انقلابی اعلام موجودیت کرده بود و من هر هفته در نماز جمع? تهران ، مشتری ثابت بساطهای این تشکیلات جدید بودم که معمولا چند نفری هم وقتی اطلاعیه ها و بیانیه های جدید آن را می گرفتند ، گعد? بحثی تشکیل می دادند و من نوجوان ِ آن روز هم که خوراکم را پیدا کرده بودم تا مدتها می ایستادم و به بحثها گوش و گاهی ابراز وجودی هم می کردم .
مدتها گذشت . مسئول یکی از این بساطهای تبلیغاتی سازمان دیگر مرا می شناخت و از علاق? آنموقع من به سازمان مطلع شده بود اما سازمان نیرو نمی گرفت و تنها کسان مطمئنی را به عنوان "سمپات" قبول می کرد و پای من ابتدا از طریق همین اطاقک در مسجد مزبور به سازمان باز شد .
اولین سوال من در آنزمان از "برادر رضا" این بود که برای خودسازی و تقویت ایمان چه کنیم . برادر رضا دو چیز به من پیشنهاد کرد : یکی جلسات درس اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی که آنزمان در خیابان سقاباشی تشکیل می شد و دوم مطالع? کتاب "قلب سلیم" آیت الله عبدالحسین دستغیب که آنموقع هنوز شهید نشده و به همین دلیل معروف نبود.
همزمان با این دو اتفاق مهم در زندگیم ، هر هفته در نماز جمع? تهران برگه هایی با عنوان "دستور العمل 16 گانه امام خمینی برای خودسازی" توزیع می شد و ما که آن هنگام در انجمن اسلامی دبیرستان بودیم با بچه ها شروع کردیم به عمل کردن به آنها . یادم نمی رود یکی از تابستانها ، خواهر ِ حسن تهرانی که در سپاه پاسداران کار می کرد ، یک ماه حقوقش را داد تا من و حسن در عمل به یکی از بندهای دستور العمل خودسازی امام یعنی فراگرفتن دانشهای فنی به کلاسهای تعمیر رادیو تلویزیون برویم که البته رفتیم اما کلاسها پر شده بود و ما در کلاس تایپ شرکت کردیم و این زمینه ای شد که از این هنر ماشین نویسی به نحو کاملی در جریان تبلیغات انقلابی استفاده کنیم حتی سوالهای امتحانی مدرسه را ( بجز سوالهای کلاس خودمان را !) ما دو نفر تایپ می کردیم .
در هر صورت این مقدمه ، برای این بود که بگویم که این دستور العمل به طور وسیعی در نمازهای جمع? هر هفته توزیع می شد ، در اول و آخر برخی کتابهای اخلاقی که آنموقع چاپ می شد قرار داشت و شاید هنوز هم برخی کتابهای چاپ آن دوره این دستور العمل را داشته باشند . البته این دستور العمل ، نه در مجموعه کتابهای "صحیف? نور" و نه در "صحیف? امام" نیامده است و من نمی دانم که توزیع گسترد? آن موقع و سکوت دفتر امام را به حساب قطعی بودن صدور آن از سوی امام بدانم یا سکوت کتابهای مزبور را به حساب احتمال اینکه این برنامه از امام نباشد .
یاد آوری می کنم که در آن سالها این دستور العمل با این توضیح منتشر می شد که امام در پاسخ به درخواست "انجمن اسلامی دانشجویان و فارغ التحصیلان ایرانی هند و شبه قاره" این برنامه 1?گانه را یاد آور شده اند . البته در همان ایام عده ای این دستور العمل را با برخی موارد دیگر ادغام کرده و با امضای همین تشکیلات ، در یک پوستر بزرگ ?0 در 90 سانتیمتری سورمه ای رنگ منتشر کرده بودند که مطالب بیشتری داشت البته در آن پوستر ، تاکید نشده بود که تمام آن از امام خمینی است .
یک نکت? دیگر هم اینکه در کاغذهایی که این دستورالعمل را در اینجا و آنجا منتشر می کردند تفاوتهایی وجود داشت و دو سه بند کم و زیاد بود که من با ادغام هم? آنها و بدون اینکه انتساب آن را به امام ، صد در صد بدانم اما با احتمال بالای 9? در صد در انتساب آن به امام ( چون هیچ گاه تکذیب نشد) ، آن را در 19 بند می آورم و به خوانندگان خوب وبلاگم تقدیم می کنم و امیدوارم با عمل به آن ، روح امام را شادتر کنیم .
طبیعی است که عمل دقیق به تمام این موارد ، شاید کار سختی باشد اما می توان از جایی و از گامی ، آن را شروع کرد و به مرور ، قدرت و توانایی عمل به همه آن را به دست آورد .
اگر دوستانی نظری درباره این دستور العمل یا اطلاعات بیشتری درباره آن و جزئیات آن دارند می توانند در بخش نظرات آن را یاد آور شوند .
***
متن این دستورالعمل اخلاقی به شرح زیر است :
1- نمازهای یومیه را در پنج وعده بخوانید و نماز شب را حتما بپای دارید.
2- اوقات خواب خود را کم کنید و بیشتر قرآن بخوانید (بویژه سور? مزّمّل).
3- راس ساعت مقرر که بیدار می شوید ، دیگر نخوابید.
?- روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه بگیرید.
?- کم خوری را پیشه کنید ( خود را به خوردن شیر ، خرما و حلوا عادت بدهید ).
?- در مجالس و میهمانیهای باشکوه که فقرا به آن راه ندارند شرکت نکنید و خود نیز چنین مجالسی نداشته باشید .
7- برای عهد و پیمان اهمیت فوق العاده قائل باشید .
8- به تهیدستان انفاق کنید.
9- از مواضع تهمت دوری کنید.
10- دل به دنیا نبندید و آن را بر دستور خدا ترجیح ندهید.
11- لباس ساده بپوشید و از پوشیدن لباس رنگی خودداری کنید.(احتمالا منظورشان لباس شهرت می باشد )
12- از نظر مادّی به پایینتر از خود و از نظر معنوی به اولیاء الله بنگرید.
13- کار نیک خود را فراموش کنید و گناهان گذشت? خود را به یاد بیاورید.
1?- زیاد صحبت نکنید و دعاها را زیاد بخوانید ( بخصوص دعای روز سه شنبه را ).
1?- اول هر ماه ، خرج یک روز خود را صدقه بدهید [ شاید الان بتوان گفت به صندوق صدقات بریزید].
1?- دانشهای فنی (بویژه رانندگی ، مکانیک و رادیو تلویزیون) را فرا بگیرید .
17 - به ورزش بخصوص کوهنوردی و شنا اهمیت بدهید.
18 - از اخبار روز مسلمین و جهان با خبر شوید ( هر روز حداقل یک بار اخبار کامل را بشنوید).
19- بیشتر مطالعه کنید.
البته هر کدام از علما و بزرگان به فراخور مطالعات خود و ظرفیتهای طرف مقابل خود ، دستور العملهایی دارند که با مراجعه به سخنان یا کتابهای آنان می توان از نسخه های معنوی آنان نیز استفاده کرد و شاید در روزنوشتهای بعدی بتوان برخی از آنها را یاد آور شد اما به عنوان حُسن ختام این بحث که دستور العملهای امام خمینی است ، یک نکت? دیگر از امام به نقل از عروسشان خانم فاطم? طباطبایی اضافه می کنم که در شمار? 1?8 مجل? شاهد بانوان آمده است :
"یکی از مسائلی که امام در روزهای آخر به من توصیه می کردند ، خواندن "دعای عهد" است . امام می فرمودند : صبحها سعی کن این دعا را بخوانی ، چون در سرنوشت دخالت دارد".
در قرآن کریم صفات مؤمن از جنبههای گونهگون مطرح شده است:
1.بعد معنوی و درونی،
2.بعد حیوانی و غریزی،
3.بعد روابط اجتماعی.
بنابر آیات و روایات، صفات مؤمن، سه نوع است: معنوی، انسانی، مادی.معمولا کاربرد کلمه «صفت» در مورد انسان، ناظر به امور درونی است.بنابر این معنا، صفات مؤمن به دو بخش معنوی (الهی)، و انسانی تقسیم میشود، صفاتی چون: توکل، رضا و تسلیم از قسم اول به شمار میآید .حالاتی چون: سخاوت، عفو و بخشش، وفای به عهد و جز آن، از قسم دوم محسوب میشود.این معانی، از سنخ حالات درونی آدمی است که صفات هم نامیده میشود.اعمال خارجی انسان را صفات نمیگویند .البته، صفات وقتی به ظهور آمد به اعضا و جوارح نیز سرایت میکند.
تعداد صفات مؤمن بسیار است و برای بر شمردن کامل آن نیز باید به آیات و روایات مراجعه کرد.ما در اینجا، فقط به مهمترین این صفات اشاره میکنیم، شایان ذکر است که صفات انسانی آن گاه که از صفات معنوی و الهی ناشی شود میتواند پشتوانه منطقی محکمی داشته باشد، و گرنه بدون اعتقاد بهجنبههای معنوی، صفات انسانی توجیه ناپذیر و بی پشتوانه است.در این مبحث از اعمالی سخن میرود که از درون نشأت میگیرد.
سر قبر شخصی نوشته شده بود : کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که دنیا خیلی بزرگ است من باید کشورم را تغییر بدم بعد ها کشورم را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم . در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اینک من در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم
ما امروز موظفیم خدمتگزار واقعی مردم باشیم.
1.اخلاقی حسنه
2.رفتاری با متانت
3.برخوردی شایسته
4.دقت در وقت مردم
5.توسعه عدالت محوری
6.مهرورزی به بندگان خدا
7.حافظ ارزشهای انقلاب
8.صادقانه عمل نمودن
9.پرهیز از نفاق و چاپلوسی
10.سعی در نابودی جو تملق و چاپلوسی
11.نسپردن انقلاب بدست نا اهلان
12.تقویت افراد معتقد به ولایت
13.مساعدت به اقشار اسیب پذیر جامعه
14.فرو بردن خشم در محیط کار
15.دروغ منشا فساد است و دوستی دنیا سرچشمه خطاهاست.
والسلام علی من اتبع الهدی
خداوندا تورا برای هر آنچه که به من دادی و
هرآنچه که قرار است به من بدهی
و هر آنچه که مصلحت دانستی و ندادی شکر می گویم .
پروردگارا به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند...
عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند...
بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند...