روز سه شنبه تقریبا نزدیک ساعت 8 شب برنامه ای از تلویزیون پخش می کرد به نام نسیم حیات
که بخشی از برنامه مستند روایت فتح بود که اعزام نیروهای بسیجی به مناطق جنگی رانشان می داد.
شهدایی که به عشق دین ومذهب خودشان وبرای دفاع از سرزمین اسلامیشان جانشان را فدا کردند به امید اینکه بازماندگان راه آنها را تا محیا سازی ظهور امام زمان (عج) ادامه دهند .
اما افسوس ... .
فرداییش رفتم گلزار شهدا ،خلوت خلوت ،ساکت ساکت .
در هر گوشه کنارش برچسبهایی زده شده بود وروی آن نوشته بود پیغام شهدا: بعد از ما چه کردید؟؟
واقعا بعد از شهدا چه کردیم ؟
دلم خیلی گرفته بود ،رفتم بالا سر قبر شهید سیفی وعبدی دوتا از دوستان قدیم که توفیق شهادت نصیبشان شده بود . یاد خاطرات با این دو شهید افتادم باهاشون کمی درددل کردم وراهی حرم امام شدم.
به امام وشهداگفتم شما رفتید وما بعد از شما کاری نکردیم جز ایجاد تفرقه بین شیعه وسنی ، کاری نکردیم جز شاهد قدرت طلبی بعضی از رجال سیاسی بودیم وهستیم .
کاری نکردیم جز دست از اطاعت ولایت فقیه برداشتیم .
میثاق ملی (قانون اساسی )را که با خون شهدا بدست آمده را حربه ای برای پیشبرد منافع گروهی وشخصی وقدرت طلبی قرار دادیم وهر جا لازم باشد قانون گرا می شویم وهر جا لازم باشد قانون گریز.
ولی را تنها گذاشتیم ودم از علی می زنیم .
میثاق ملی (قانون اساسی) را پیراهن عثمان کردیم وبر سر این وآن می زنیم اما دریغ از عمل به آن.
آن را برطبق سلایق شخصی وگروهی پاره پاره میکنیم وبر سر نیزه می زنیم وادعای تشیع ومسلمانی می کنیم دریغ از اینکه ببینیم قرآن ناطق چه می گوید .
واقعا ما بعد از امام وشهدا چه کردیم ؟؟
جواب : هیچ
حال چگونه جواب آنها رو در قیامت می دهیم؟؟
جواب : هیچ
در نتیجه هیچ عذابی بدتراز شرمندگی جلوی شهدا وامام واهل بیت نخواهیم داشت.
... امروز، روز پنجم است که در محاصره هستیم؛
آب را جیره بندی کرده ایم،
نان را، جیره بندی کرده ایم...
عطش، همه را هلاک کرده؛
همه را، جز شهداء،
که حالا کنار هم، در انتهای کانال خوابیده اند.
دیگر شهداء تشنه نیستند،
فدای لب تشنه ات، ای پسر فاطمه(س)....
(آخرین برگ از دفترچه یادداشت یکی از شهدای گردان حنظله)
سینه ستبر تاریخ مالامال از خاطرات حیات و ممات مردان مردی است که روحشان فراتر از زمان و عرصه فراخ زمین تنگتر از قلب سرشار از عشقشان بوده است. عشق به یگانه هستیبخش که اشتیاق لقائش آرام از جسم و جان آنها گرفته و سر سوداییشان را همواره بر آستان داشته است.
امیر کمنظیر ارتش اسلام سپهبد علی صیادشیرازی یکی از این پر و بالسوختگان وصال نور است که لباس زیبای شهادت زیبنده قامتش و کمترین مزد اخلاص، فداکاری و ایثار و پروانگی اوست. سردار سرافراز جبهه توحید و بسیجی آشنای جبهههای افتخار و شرف و نور، این سربردار هم بیدار و جهادگر عرصههای پیکار و شیر بیشه شجاعت و ایثار و عاشق بیقرار و اسوه اخلاص و استقامت با صدق و صفا، پس از عمری جهاد خالصانه و جانبازی در خطوط مقدم دفاع از اسلام و ولایت ، با پیکر خونین و چهره رنگین و مخضوب به دیار معشوق شتافت و شهید شاهد جوار قربضرت حق گردید و اجر و پاداش آن همه اخلاص و ایثار را در همین دنیای فانی نیز گرفت.
شهید علی صیادشیرازی روز شنبه 21 فروردین ماه 1378 در حوالی خانه اش مورد سوء قصد عوامل تروریست قرار گرفت و به شهادت رسید.
ساعت 6 و 45 دقیقه صبح این روز که تیمسار صیادشیرازی با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت و به شدت مجروح شد.
اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان فرهنگ انتقال دادند که متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات وی بی نتیجه بود و او در بیمارستان به شهادت رسید.
به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه شهید به کمین نشست و تیمسار را هنگام خروج از خانه به رگبار بست. در اینحال شهید صیاد که سوار بر خودرو تویوتای سفید رنگ خود بود مورد اصابت سه گلوله تروریست واقع شد.
در پی این حادثه یک سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسؤولیت این جنایت را بر عهده گرفت.