آن که با حق بستیزد خون خود بریزد . [نهج البلاغه]
نور هدایت
دستورالعمل امام خمینی برای خودسازی جوانان
سه شنبه 88 آبان 12 , ساعت 2:39 عصر  
دستورالعمل امام خمینی برای خودسازی جوانان

شاید اولین بار که بحث اخلاق را به معنی خودسازی آن شنیدم ، در اطاق کوچکی در جلوی مسجد شیخ عبدالحسینی در انتهای بازار کفاشهای تهران بود . آن موقعها تازه انقلاب شده بود و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تازه از به هم پیوستن هفت گروه انقلابی اعلام موجودیت کرده بود و من هر هفته در نماز جمع? تهران ، مشتری ثابت بساطهای این تشکیلات جدید بودم که معمولا چند نفری هم وقتی اطلاعیه ها و بیانیه های جدید آن را می گرفتند ، گعد? بحثی  تشکیل می دادند و من نوجوان ِ آن روز هم که خوراکم را پیدا کرده بودم تا مدتها می ایستادم و به بحثها گوش  و گاهی ابراز وجودی هم می کردم .

مدتها گذشت . مسئول یکی از این بساطهای تبلیغاتی سازمان دیگر مرا می شناخت و از علاق? آنموقع من به سازمان مطلع شده بود اما سازمان نیرو نمی گرفت و تنها کسان مطمئنی را به عنوان "سمپات" قبول می کرد و پای من ابتدا از طریق همین اطاقک در مسجد مزبور به سازمان باز شد .

اولین سوال من در آنزمان از "برادر رضا" این بود که برای خودسازی و تقویت ایمان چه کنیم . برادر رضا دو چیز به من پیشنهاد کرد : یکی جلسات درس اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی که  آنزمان در خیابان سقاباشی تشکیل می شد و دوم مطالع? کتاب "قلب سلیم" آیت الله عبدالحسین دستغیب که آنموقع هنوز شهید نشده و به همین دلیل معروف نبود.

    

همزمان با این دو اتفاق مهم در زندگیم ، هر هفته در نماز جمع? تهران برگه هایی با عنوان "دستور العمل 16 گانه امام خمینی برای خودسازی" توزیع می شد و ما که آن هنگام در انجمن اسلامی دبیرستان بودیم با بچه ها شروع کردیم به عمل کردن به آنها . یادم نمی رود یکی از تابستانها ، خواهر ِ حسن تهرانی که در سپاه پاسداران کار می کرد ، یک ماه حقوقش را داد تا من و حسن در عمل به یکی از بندهای  دستور العمل خودسازی امام یعنی فراگرفتن دانشهای فنی به کلاسهای تعمیر رادیو تلویزیون برویم که البته رفتیم اما کلاسها پر شده بود و ما در کلاس تایپ شرکت کردیم و این زمینه ای شد که از این هنر ماشین نویسی به نحو کاملی در جریان تبلیغات انقلابی استفاده کنیم حتی سوالهای امتحانی مدرسه را ( بجز سوالهای کلاس خودمان را !) ما دو نفر تایپ می کردیم .

در هر صورت این مقدمه ، برای این بود که بگویم که این دستور العمل به طور وسیعی در نمازهای جمع? هر هفته توزیع می شد ، در اول و آخر برخی کتابهای اخلاقی که آنموقع چاپ می شد قرار داشت و شاید هنوز هم برخی کتابهای چاپ آن دوره این دستور العمل را داشته باشند . البته این دستور العمل ، نه در مجموعه کتابهای "صحیف? نور" و نه در "صحیف? امام" نیامده است و من نمی دانم که توزیع گسترد? آن موقع و سکوت دفتر امام را به حساب قطعی بودن صدور آن از سوی امام بدانم یا سکوت کتابهای مزبور را به حساب احتمال اینکه این برنامه از امام نباشد .

 

یاد آوری می کنم که  در آن سالها این دستور العمل با این توضیح منتشر می شد که امام در پاسخ به درخواست "انجمن اسلامی دانشجویان و فارغ التحصیلان ایرانی هند و شبه قاره" این برنامه 1?گانه را یاد آور شده اند . البته در همان ایام عده ای این دستور العمل را با برخی موارد دیگر ادغام کرده و با امضای همین تشکیلات ، در یک پوستر بزرگ ?0 در 90 سانتیمتری سورمه ای رنگ منتشر کرده بودند که مطالب بیشتری داشت البته در آن پوستر ، تاکید نشده بود که تمام آن از امام خمینی است .

یک نکت? دیگر هم اینکه در  کاغذهایی که این دستورالعمل را در اینجا و آنجا منتشر می کردند تفاوتهایی وجود داشت و دو سه بند کم و زیاد بود که من با ادغام هم? آنها و بدون اینکه انتساب آن را به امام ، صد در صد بدانم اما با احتمال بالای 9? در صد در انتساب آن به امام ( چون هیچ گاه تکذیب نشد) ، آن را در 19 بند می آورم و به خوانندگان خوب وبلاگم تقدیم می کنم و امیدوارم با عمل به آن ، روح امام را شادتر کنیم .

طبیعی است که عمل دقیق به تمام این موارد ، شاید کار سختی باشد اما می توان از جایی و از گامی ، آن را شروع کرد و به مرور ، قدرت و توانایی عمل به همه آن را به دست آورد .

اگر دوستانی نظری درباره این دستور العمل یا اطلاعات بیشتری درباره آن و جزئیات آن دارند می توانند در بخش نظرات آن را یاد آور شوند .

   ***

متن این دستورالعمل اخلاقی به شرح زیر است :

     

1- نمازهای یومیه را در پنج وعده بخوانید و نماز شب را حتما بپای دارید.

2- اوقات خواب خود را کم کنید و بیشتر قرآن بخوانید (بویژه سور? مزّمّل).

3- راس ساعت مقرر که بیدار می شوید ، دیگر نخوابید.

?- روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه بگیرید.

?- کم خوری را پیشه کنید ( خود را به خوردن شیر ، خرما و حلوا عادت بدهید ).

?- در مجالس و میهمانیهای باشکوه که فقرا به آن راه ندارند شرکت نکنید و خود نیز چنین مجالسی نداشته باشید .

7- برای عهد و پیمان اهمیت فوق العاده قائل باشید .

8- به تهیدستان انفاق کنید.

9- از مواضع تهمت دوری کنید.

10- دل به دنیا نبندید و آن را بر دستور خدا ترجیح ندهید.

11- لباس ساده بپوشید و از پوشیدن لباس رنگی خودداری کنید.(احتمالا منظورشان لباس شهرت می باشد )

12- از نظر مادّی به پایینتر از خود و از نظر معنوی به اولیاء الله بنگرید.

13- کار نیک خود را فراموش کنید و گناهان گذشت? خود را به یاد بیاورید.

1?- زیاد صحبت نکنید و دعاها را زیاد بخوانید ( بخصوص دعای روز سه شنبه را ).

1?- اول هر ماه ، خرج یک روز خود را صدقه بدهید [ شاید الان بتوان گفت به صندوق صدقات بریزید].

1?- دانشهای فنی (بویژه رانندگی ،  مکانیک و رادیو تلویزیون) را فرا بگیرید .

17 - به ورزش بخصوص کوهنوردی و شنا اهمیت بدهید.

18 - از اخبار روز مسلمین و جهان با خبر شوید ( هر روز حداقل یک بار اخبار کامل را بشنوید).

19- بیشتر مطالعه کنید.

البته هر کدام از علما و بزرگان به فراخور مطالعات خود و ظرفیتهای طرف مقابل خود ، دستور العملهایی دارند که با مراجعه به سخنان یا کتابهای آنان می توان از نسخه های معنوی آنان نیز استفاده کرد و شاید در روزنوشتهای بعدی بتوان  برخی از آنها را یاد آور شد اما به عنوان حُسن ختام این بحث که دستور العملهای امام خمینی است ، یک نکت? دیگر از امام به نقل از عروسشان خانم فاطم? طباطبایی اضافه می کنم که در شمار? 1?8 مجل? شاهد بانوان آمده است :

"یکی از مسائلی که امام در روزهای آخر به من توصیه می کردند ، خواندن "دعای عهد" است . امام می فرمودند : صبحها سعی کن این دعا را بخوانی ، چون در سرنوشت دخالت دارد".



نوشته شده توسط محمد نیک روان | نظرات دیگران [ نظر] 
علی (ع) از فتنه می گوید- بخش اول
دوشنبه 88 آبان 11 , ساعت 1:4 عصر  
علی(ع) از فتنه می‌گوید
گفتاری از حسن رحیم پور ازغدی
* وقتی راه را از چاه نشناسید بازی می‌خورید

به نظرم آمد قبل از امام‌زادگان عشق از امام عشق امیرالمومنین سخن بگوییم. برای حفظ عشق باید حتما به معرفت شناسی عشق توجه کرد، به ریشه‌های معرفتی عشق که اگر آگاهی نباشد عشق هم نخواهد بود و بنابراین اگر بخواهیم پرچم عشق را سر دست نگه داریم، باید آگاهی را نیز سر دست نگه داریم که یک راه مهم آن مطالعات اسلامی حساب شده و متراکم است. بدون کتاب خواندن و بدون زحمت کشیدن هیچ کس حافظ هیچ فرهنگی نمی‌تواند باشد و با صرف احساسات، هم خطر افراط و تفریط است و هم اندیشه‌های صحیح نهادینه و ریشه‌دار نمی‌‌شود.

با وزش یک طوفان، یک بحران و آمدن یک فتنه فرهنگی، یک شبه همه چیز زیر و رو می‌شود؛ شما خالصید، صادقید اما وقتی راه را از چاه نشناسید بازی می‌خورید.

در اینجا بنده به یک نمونه از بازی خوردگان در تاریخ اشاره می‌کنم که شما اگر ایمان و عشق بازی و عشق ورزی و شهادت طلبی را که بالاترین درجه خلوص یک انسان است داشته باشید ولی اگر از پشتوانه معرفتی درستی برخوردار نباشید هر آینه ممکن است بلغزید یا اگر هم نلغزید چون ثبات ندارید بعد از مدتی دچار تردید یا پشیمانی خواهید شد.

به نظرم آمد اگر به دوره چند ساله ولایت و حاکمیت امیرالمومنین نظری بیندازیم متوجه خواهیم شد که از جهاتی به شرایط ما کمک خواهد کرد؛ دورانی که حکومت به امیرالمومنین رسید، به لحاظ زمانی شبیه دوران ما است. سال 35 هجری یعنی 25 سال از رحلت پیامبر(ص) گذشته است.

* تاریخ را می‌خوانیم تا تکلیفمان معلوم شود و عبرت بگیریم

قبل از این بعنوان مقدمه عرض کنم که تاریخ را به 2 شیوه می‌توان مطالعه کرد؛ هم قصه وار و به قصد آفرین یا نفرین گفتن به افرادی که این شیوه خوبی است ولی اصلاً کافی نیست. روش دومی هم برای بازخوانی تاریخ و سیره پیامبر(ص) وجود دارد که ما را به این نحوه باز خوانی تاریخ توصیه کرده‌اند که فقط قصه خوانی نیست و به قصد اعتبار و عبرت گرفتن است.

عبرت‌گیری یعنی جوهر تاریخ را بشناسید و موارد مشابه را در دوران خود پیدا کنید و از سوراخی که افرادی در این دوره گزیده می‌شوند شما دیگر گزیده نشوید؛ عبرت گرفتن از تاریخ یعنی مواجهه صحیح تجربه اندوزانه با تاریخ؛ برخی ممکن است بگویند که این یک نوع شبیه سازی است اما شبیه سازی غیر از عبرت است و در واقع شبیه‌سازی تحریف تاریخ است.

شبیه سازی یعنی اینکه شما فقط ظواهر و شباهت‌های سوری این دوره و آن دوره را پیدا کنید؛ مانند شباهت اسمی یا شباهت راجع یک زمان یا مکان خاصی که یک شباهت ظاهری است که بعد از آن می‌خواهند نتیجه‌ای از آن بگیرند و راجع به امروز یا آن روز داوری کنند. این را می‌گویند شبیه سازی که کار درستی نیست و البته خیلی‌ها هم این کار را کرده‌اند اما عبرت گرفتن نوعی شبیه ‌یابی است نه شبیه سازی؛ یعنی شما تاریخ را فقط به قصد آفرین یا نفرین گفتن مطالعه نمی‌کنید بلکه می‌خوانید تا تکلیف خودتان معلوم شود. اینکه امروز من چه باید کنم. آن وقت باید خط و ربط‌های آن زمان و امروز را بشناسید و به این شکل است که می‌توانید در فتنه و شبهه درست موضع بگیرید و بازی نخورید.


نوشته شده توسط محمد نیک روان | نظرات دیگران [ نظر] 
یاریم کن
پنج شنبه 88 آبان 7 , ساعت 8:23 صبح  

یاریم کن ....

خدایا...پروردگارا...کمکم کن، کمکم کن که  بتوانم پنچره ی دلم راروبه حقیقت بگشایم...

خدایا...یاریم کن که مرغ خسته دلم راکه دیری است دراین قفس زندانی است، دراسمان آبی عشق توپروازدهم...

خدایا..پروردگارا...یاریم کن که شوق پرواز را همیشه درخود زنده نگهدارم .....

خدایا...توخود می دانی که بدترین دردبرای یک انسان دورماندن ازحقیقت خویشتن  ورهاشدن درگرداب فراموشی وسردرگمی است...پس توای کردگار بی همتا مرا یاری کن که به حقیقت انسان بودن پی ببرم تابتوانم روزبه روزبه تو که سر چشمه تمام حقیقت هایی نزدیک ونزدیکتر شوم....

خدایا...همیشه گفته ام که تورادوست دارم...حالا هم باتمام وجود فریاد می زنم:

خدایا........دوستت دارم.....دوستت دارم...دوستت دارم...

مبادا رهایمان کنی ...



نوشته شده توسط محمد نیک روان | نظرات دیگران [ نظر] 
چقدر خنده داره ...
یکشنبه 88 آبان 3 , ساعت 8:41 صبح  
.      چقدر خنده داره که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!
·      چقدر خنده داره که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!
·         چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت  می گذره!
·     چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
·     چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم!
·         چقدر خنده داره که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه !
·     چقدر خنده داره که سعی می کنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!
·         چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
·     چقدر خنده داره که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان قران رو به سختی باور
می کنیم!
·     چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت برن!
·     چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا می گیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو می شنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر می کنیم!
·         خنده داره اینطور نیست؟
·         دارید می خندید ؟
·         دارید فکر می کنید؟
·         این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشید که او خدای دوست داشتنی ست.
·     آیا این خنده دار نیست که وقتی می خواهید این حرفا را به بقیه بزنید خیلی ها را از لیست خود پاک می کنید؟ به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز اعتقاد ندارند.
·         این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره
نوشته شده توسط محمد نیک روان | نظرات دیگران [ نظر] 
صفات مومن از دیدگاه روایات وآیات
چهارشنبه 88 مهر 29 , ساعت 2:45 عصر  

صفات و نشانه‏های مؤمنان در قرآن<\/h3>

در قرآن کریم صفات مؤمن از جنبه‏های گونه‏گون مطرح شده است:

1.بعد معنوی و درونی،

2.بعد حیوانی و غریزی،

3.بعد روابط اجتماعی.

 

بنابر آیات و روایات، صفات مؤمن، سه نوع است: معنوی، انسانی، مادی.معمولا کاربرد کلمه «صفت» در مورد انسان، ناظر به امور درونی است.بنابر این معنا، صفات مؤمن به دو بخش معنوی (الهی)، و انسانی تقسیم می‏شود، صفاتی چون: توکل، رضا و تسلیم از قسم اول به شمار می‏آید .حالاتی چون: سخاوت، عفو و بخشش، وفای به عهد و جز آن، از قسم دوم محسوب می‏شود.این معانی، از سنخ حالات درونی آدمی است که صفات هم نامیده می‏شود.اعمال خارجی انسان را صفات نمی‏گویند .البته، صفات وقتی به ظهور آمد به اعضا و جوارح نیز سرایت می‏کند.
تعداد صفات مؤمن بسیار است و برای بر شمردن کامل آن نیز باید به آیات و روایات مراجعه کرد.ما در اینجا، فقط به مهمترین این صفات اشاره می‏کنیم، شایان ذکر است که صفات انسانی آن گاه که از صفات معنوی و الهی ناشی شود می‏تواند پشتوانه منطقی محکمی داشته باشد، و گرنه بدون اعتقاد به‏جنبه‏های معنوی، صفات انسانی توجیه ناپذیر و بی پشتوانه است.در این مبحث از اعمالی سخن می‏رود که از درون نشأت می‏گیرد.


نوشته شده توسط محمد نیک روان | نظرات دیگران [ نظر] 
شنیده ها از آیت الله بهجت درباره فرج امام عصر (عج)
سه شنبه 88 مهر 21 , ساعت 10:36 صبح  
شنیده ها از آیت الله بهجت درباره فرج امام عصر (عج)
چه قدر حضرت [امام زمان (علیه السلام)] مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است! [در محضر بهجت:2/366] به طور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه. [در محضر بهجت:2/324]

انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)
علایمی حتمیّه و غیر حتمیّه برای ظهور آن حضرت ذکر کرده اند. ولی اگر خبر دهند فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد! لازم? این مطلب آن است که در بعضی علایم، بَداء صورت می گیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق می افتد. [در محضر بهجت:2/421]
دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است. [در محضر بهجت:1/363]
انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست! [در محضر بهجت:2/366]
خداوند کام هم? شیعیان را با فَرج حضرت غائب (عج) شیرین کند! شیرینیها، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است. [در محضر بهجت:2/18]


آیا نباید در فکر باشیم و با تضرّع و زاری برای ظهور فرج مسلمانها و مصلح حقیقی: حضرت حجت (عج) دعا کنیم؟![در محضر بهجت:2/38]
مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد. [در محضر بهجت:2/101]
افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند! [در محضر بهجت:2/118]
هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک! [در محضر بهجت:2/133]
چه قدر حضرت [امام زمان (علیه السلام)] مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است! [در محضر بهجت:2/366]
به طور یقین دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه. [در محضر بهجت:2/324]
آری، تشنگان را جرع? وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند. آیا ما تشن? معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی دهد، با آن که کارش دادرسی به همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می کند؟![در محضر بهجت:2/369]
[ائمه (علیهم السلام)] فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید! [در محضر بهجت:2/400]
تا رابط? ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابط? ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.[فیضی از ورای سکوت:65]
روایت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند . گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.[گوهرهای حکیمانه:115]
سایت آیت الله بهجت

نوشته شده توسط محمد نیک روان | نظرات دیگران [ نظر] 
درمان غیبت کردن
شنبه 88 مهر 18 , ساعت 10:54 صبح  
 

غیبت کردن تلاش ناتوان است. وقتی خوبی کسی را می شنویم، از روی حسادت می خواهیم بدی او را بگوئیم، ولی از بیان آن در مقابل خود شخص عاجزیم، پس غیبت اورا می کنیم.

چند سال پیش با کاروانی از کرمانی ها سفری به عتبات عالیات داشتم. وقتی با افراد کاروان آشنا شدم، دیدم هیچ کدام دانشجو، استاد، دکتر، مهندس و... نیستند، بلکه همگی کشاورز، کاسب، دامدارو... هستند. عجیب این که هیچ کدام غیبت نمی کردند. وقتی از رفیق خود علّت را پرسیدم، گفت: مرحوم سیّد کمال موسوی شیرازی(رحمة الله) در محله این ها سخنران بوده است وبیماری غیبت را او دراین مردم درمان کرده است.
وقتی در کنار یکی از همین افراد نشستم وعلّت دوری از غیبت را پرسیدم، گفت که مرحوم سیّد کمال راه کاری به ما داده است که دهان ما را بسته است. ایشان به ما گفته « الغَیبَةُ جُهدُ العاجِزِ1» یعنی: غیبت کردن تلاش ناتوان است. وقتی خوبی کسی را می شنویم، از روی حسادت می خواهیم بدی او را بگوئیم، ولی از بیان آن در مقابل خود شخص عاجزیم، پس غیبت اورا می کنیم. انسانی که قدرت و شخصیت درستی دارد، عیب فرد رابه خود او می گوید.
راه کارو درمان غیبت این است که اگر کسی نزد شما غیبت دیگری را کرد، فوراً دست اورا بگیرید ونزد شخص ببرید واز او بخواهید که دوباره همان سخن را بگوید، اگر این گونه شد دیگر غیبت نمی کند. ما هم اگر دیدیم با غیبت آبرویمان می رود، مگر مجبوریم غیبت کنیم؟»

1.نهج البلاغه، ص 738، حکمت461



منبع : ازخود تاخدا، ص 149، آقاتهرانی

نوشته شده توسط محمد نیک روان | نظرات دیگران [ نظر] 
حکم شرعی کشتن مگس!
شنبه 88 مهر 11 , ساعت 3:27 عصر  
حکم شرعی کشتن مگس!
در صحیح بخاری روایتی نقل شده مبنی بر اینکه؛ عدّه ای از حجاج عراقی نزد عبدالله بن عمر آمده و از او درباره کشتن مگس قبل از خروج از احرام پرسیدند! عبدالله بن عمر بشدّت خشمگین شده و جواب می دهد:..
وای بر شما! پسر دختر رسول خدا را به شهادت می رسانید و آنگاه از من در مورد کشتن مگس در حال احرام و حرام یا حلال بودن آن سوال می کنید؟!

به نقل از روزنامه سعودی المدینه، وهابیت متحجر در بیشتر موارد (اگر نگوییم در تمام موارد) بر ظواهر دین تأکید دارند و همان تعقل و تفکر حجاج عراقی که از عبدالله بن عمر درباره کشتن مگس استفتاء کردند را دنبال می کنند. این ظاهربینان دنیا را به خاطر احکام و فتاوایی چون رنگ کردن مو با مواد شیمیایی ساخت کشورهای کفار زیر و رو می کنند، در حالی که هیچ اعتنایی به پدیده فقر و گسترش آن در جهان اسلام ندارند.

همین تفکر است که باعث می شود به سوی شیوخ منسوخ وهابی روان شوند تا از آنها درباره مبطلات روزه مثل نظافت دندانها با مسواک یا چسب زدن روی پوست و ... استفتاء نمایند!

این چه اندیشه ای است که از دین برای کشتن مگس استفتاء می کند، ولیکن در قبال کشتار بشریت هیچ اعتنایی از خود نشان نمی دهد؟

منبع: سلام شیعه

نوشته شده توسط محمد نیک روان | نظرات دیگران [ نظر] 
ثمرات یاد خدا
شنبه 88 مهر 11 , ساعت 3:20 عصر  
ثمرات یاد خدا
مولای من! اینک با گناهانی که کرده‌ام، با آرزوهایی که ورزیده‌ام، با ناسپاسی‌هایی که نموده‌ام، سخت رسوا و بی آبرو مانده‌ام، و خود را جز اینکه بر من خشم آوری و به سختی کیفرم دهی و حتی از درگاه خویش برانی، در خور هیچ چیز دیگری نمی‌دانم؛ مگر اینکه مهربانی تو به فریادم رسد، مگر اینکه بنده نوازی تو دستم را بگیرد، مگر اینکه بخشایش تو پناهم دهد، تا گناهانم ببخشایی، پلیدی‌هایم بپرایی، از آلودگی‌ها پاکم سازی، بدی‌هایم را به نیکی چندین برابر برافزایی و با فضل خویش به پایگاهی بلند، فرایم بری!
مقدمه
یکی از والاترین دلالت‌ها و هدایت‌های قرآنی و روایات اهل بیت علیهم‌السلام دعوت به یاد خداست. قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَذِکرُاللهِ اکبَر؛ و قطعاً یاد خدا بالاتر است.»[1] از سویی ریشه همه آثار معنوی و اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یک چیز یافت می‌شود؛ یاد حق و غیر او را از یاد بردن. چرا که یاد خدا هدف عبادت است و دل را جلا می‌دهد و آماد? تجلیات الهی می‌کند. البته این تأثیرات به کیفیت، استمرار و چگونگی ذکر بستگی دارد.

مفهوم ذکر

راغب اصفهانی می‌نویسد: "ذکر به معنی یادآورى است. گاهى انسان چیزى به خاطر مى‏آورد و مراد از آن حالتى در نفس است که به وسیله آن چیزى را که معرفت و شناخت آن را قبلاً حاصل کرده حفظ مى‏کند. باز اندیشى ذکر و یادآورى مانند حفظ کردن است جز اینکه واژه حفظ به اعتبار به دست آوردن و دریافتن چیزى گفته مى‏شود ولى ذکر به اعتبار حضور در ذهن و به خاطر آوردن آن است، گاهى نیز ذکر را براى حضور در دل و سخن، هر دو به کار مى‏برند از این جهت گفته مى‏شود که ذکر دو گونه است: یکى قلبى و دیگرى زبانى هر یک از این یادآوری‌ها هم دو نوع است:

اوّل- یاد و ذکرى که بعد از فراموشى است.

دوّم- ذکرى که پس از فراموشى نیست بلکه براى ادامه حفظ کردن و به خاطر سپردن است.

و لذا هر سخنى را- ذکر- گویند، و از نوع اوّل که نمونه‏هاى ذکر زبانى است."[2]

در حدیث می‌خوانیم پیامبر صلی‌ الله علیه و آله و سلم، به حضرت علی علیه‌السلام فرمودند:یا علی سه کار است که این امت طاقت آن را ندارند، مواسات با برادران دینی در مال، حق مردم را دادن و یاد خدا را در هر حال و یاد خدا تنها سَبحَانَ اللهِ و َالحَمدُ لِلِّه و َلَا الهَ الَّا اللهُ وَ اللهَ اَکبرَ نیست، بلکه یاد خدا آن است که وقتی در برابر محرّمات الهی قرار گیرد،از خدا بترسد و آن را ترک گوید.[3]

کیفیت ذکر

زیاد اتفاق می‌افتد که افرادی در حین ذکر دلشان متوجه مذ کور نیست و بی‌شک اثری بر این نوع ذکر مترتب نخواهد بود، این افراد همچون شخص کری می‌مانند که حتی صدای خودشان را هم نمی‌شنوند.

حضور قلب شرط اول ذکر است و چه بسا که زبان به ذکری مشغول نیست، اما چون دل به یاد حضرت حق است از هر لغزش در امان است . امام صادق علیه‌السلام در تبیین آیه شریفه و لَذِکرُ اللهَ اکبَرُ می‌فرمایند: «ذِکرُ اللهِ عِندَ مَا اَحَلَّ وَ حَرَّم؛ یاد خدا در هنگام برخورد با حلال و حرام.» [4] یعنی دست از پا خطا نکردن و خدا را حاظر و ناظر دیدن.

انسان‌ها از نظر تمایل و علاقه به خوراکیها و میوه ها و حتی صداها و نواها متفاوت هستند، و هر کس برایش خوراک و یا میوه و یا آهنگی مخصوص ،شیرین و جذاب است و گاهی در اثر شدت علاقه نسبت به آن تا سر حد مستی و جنون پیش می‌روند، اما هیچ چیز به ذائق? جان دوستان و عاشقان خداوند به انداز?‌ یاد او شیرین نیست. لذت و حظی که آنها از ذکر خدا می‌برند، برایشان از خوردن لذیذترین غذاها و شنیدن لطیف‌ترین آواها شیرین‌تر و دل‌ربا تر است.

در مناجات العارفین می‌خوانیم: «پروردگارا راه آمدن به سوی تو از طریق دل چقدر مطبوع است و الهاماتی که موجب یاد توست چقدر شیرین. طعم محبت تو چقدر پاکیزه و شراب قرب تو چقدر گواراست.»[5]

وقتی کام بنده از یاد پروردگار شیرین شد، دیگر دست بردار نیست، همان طور که وقتی کسی از غذا یا صدای خوشش آمد، همواره به دنبال آن غذا و صداست، بنده نیز می خواهد پی در پی کام جانش را با یاد خدا شیرین سازد. لذا باید توجه داشت که نخست باید دل را از بیماری‌ها و رذائل اخلاقی پاک کرد تا حلاوت و شیرینی ذکر خدا را چشید. بعضی از حالات دل شباهت عجیبی با مرض جسم دارد، مثلاً همان طور که بیمار جسمی میل و اشتها به غذاهای خوشمزه و مطبوع ندارد، کسانی که دلشان بیمار است، از یاد خدا و طاعت و بندگی حضرت دوست گریزانند.

دل بیمار، از مسائل و مطالبی که انسان را به یاد خدا می اندازد، بیزار است و کسی که ارتباط خود را با حق تعالی کمرنگ و یا احیاناً قطع کرده است از مناجات با پروردگار لذت نمی‌برد و هر چه رنگ و بوی معنویت بدهد در کام او تلخ و ناگوار است.

امام سجاد (ع) در مناجات الذاکرین عرض می‌کنند: «پروردگارا از هر لذتی به غیر یاد تو و از هر راحتی به غیر انس با تو ، و از هر سرور و شادی به غیر نزدیک شدن به تو و از هر اشتغالی به غیر طاعت و بندگی تو استغفار می‌کنم .» [6]

حدود ذکر

یاد خدا در هر حال و در هر زمان و در هر مکانی الزامی است، نه فقط هنگام دعا و نماز و نیایش و قرآن خواندن. خداوند در وصف برخی از بندگانش می‌فرماید: «الَّذِینَ یَذکُرُونَ اللهَ قِیَاماً وََّ قُعُودًا وَّ عَلَی جُنُوبِهم؛ همانان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مى‏کنند.» [7] اعمال و رفتاری که انسان انجام می‌دهد یا به حالت ایستاده است و یا نشسته و یا خوابیده، در این آیه به هر سه حالت اشاره شده و تقریباً صراحت دارد که یاد خدا زمان و مکان و حالت خاصی نمی‌طلبد و باید همواره، همیشه و همه جا به یاد خدا بود. ذکر مداوم همچون قطره‌ای حیات بخش باران بر سرزمین قلب و جان انسان می‌ریزد، و آن را سیراب می‌کند و دائماً به انسان نشاط و حیات می‌بخشد.[8]

یاد خدا روح را به نیکی سوق می‌دهد، و از بدی‌ها و زشتی‌ها پیراسته می‌دارد و برای انجام تکالیف اخلاقی آماده می‌کند. به تعبیر دیگر یاد خدا، باعث می‌شود تا بازتاب صفات زیبای خداوند در جان انسان تجلی ‌کند.

به همین دلیل در روایات اسلامی آمده است،که هر چیز اندازه‌ای دارد جز یاد خدا، که هیچ حد و مرزی برای آن نیست. امام صادق علیه‌السلام طبق روایتی که در اصول کافی آمده می‌فرماید:

هر چیز حدی دارد، وقتی به آن حد رسیدی پایان می‌پذیرد، جز ذکر خدا که حدی که به آن پایان پذیرد ندارد. خداوند نماز یومیه را واجب کرده است، هر کس آنها را ادا کرد حد آن تأمین شده است؛ ماه مبارک رمضان را هر کس که روزه بگیرد حدش انجام شده،حج را هر کس یک بار به جا آورد، همان، حد آن است، جز ذکر خدا که خداوند به مقدار قلیل آن راضی نشده است و برای آن حدی تعیین نفرموده،[9] سپس به عنوان شاهد این سخن،این آیه را تلاوت فرمودند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا، وَسَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَأَصِیلاً؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید خدا را یاد کنید یادى بسیار، و صبح و شام او را به پاکى بستایید.»[10]

این موضوع به اندازه‌ای اهمیت دارد که پیامبر فرموده: آن کس که با زبانی که خدا به او داده به ذکر خدا مشغول است، خیر دنیا و آخرت به او داده شده، تا آنجا که فرمودند :هر کس که بسیار یاد خدا کند، خداوند او را در سایه خود در بهشت برین جا خواهد داد. [11] و در حدیث دیگری از آن حضرت می‌خوانیم آیا می خواهید بهترین اعمال و پاکیزه ترین کارها ی شما را نزد پروردگار بگویم ؟ آن عملی که برترین درجه شماست، و بهتر از دینار و درهم و حتی جهاد و شهادت در راه خداست؟ عرض کردند: بله، یا رسول الله. حضرت فرمودند: خدا را بسیار یاد کردن.[12]

آری چون عوامل غفلت در زندگی مادی بسیار فراوان است و تیرهای شیاطین از هر سو به طرف ما پرتاب می‌شود، برای مبارزه با آن راهی جز ذکر کثیر نیست. ذکری که در همه اعمال انسان پرتو افکن باشد و نور و روشنای بر آنها بپاشد.

پیامبر صلوات‌الله علیه و آله دائم الذکر بود و ذکر خداوند با هر نفسش توأم بود، آغاز نزول قرآن هم با ذکر نام خداوند متعال بود؛ «اِقرَا بِاسمِ رَبِّک؛ بخوان به نام پروردگارت.»[13]

امیر المومنین علیه السلام، در میان نبرد ،مثل شیر بود و زبان مبارکشان متبرک به نام خدا.

امام حسین علیه السلام، در روز عاشورا به یاد خدا بود و ذکر بر لب داشت. گرفتار بودن یا گرفتار نبودن برای آنها اهمیتی نداشت، حضرت زینب سلام الله علیها، هم دائم الذکر بود و نماز شبشان هیچ‌گاه تعطیل نشد. حضرت زینب، شب عاشورا، پشت دروازه کوفه، نشسته نماز شب خواندند. ما هم باید دائم الذکر باشیم و همواره به یاد خدا باشیم تا شباهتی به ائمه داشته باشیم.

ثمرات ذکر

1. خوب شدن

هنگامی که انسان در زندگی، خود را در محضر پروردگار بداند و مداومت در یاد حضرت دوست داشته باشد، طبیعی است که اعمالش پسندیده و صالح خواهد شد.

حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند: «کسی که دلش را مداوم متّوجه پروردگار کند، اعمال و رفتارش در پنهان و آشکار شایسته خواهد شد.»

مشکل ما آن است که خود را در محضر پروردگار نمی‌دانیم و از این امر مهم غافل هستیم و اگر به باور واقعی برسیم باید مثل آن شخص که از گناهان خویش در برابر رسول خدا (ص) اظهار ندامت کرد، غالب تهی کنیم . او گفت: ای رسول خدا خیلی گناه کرده‌ام، آیا خداوند توب? مرا می‌پذیرد، پیامبر رحمت فرمود: آری! خداوند توبه پذیر است. آن شخص دوباره پرسید: آیا در این مدت که من معصیت خدا را می‌کردم او مرا می‌دید؟ پیامبر به ملایمت پاسخ داد: آری خداوند تو را می‌دیده است. مرد عرب به باور واقعی و مرتبه حق الیقین رسید و در مقابل چشم همه فریادی کشید و جان داد.[14]

2. شفای‌ قلب‌ها

بهترین دارو برای دل‌های خسته و بیمار، یاد خداست. رسول خدا می‌فرمایند: «ذکر الله شفاء القلوب؛ یاد خدا باعث شفای دل‌ها می‌شود.»[15] در دعای شریف کمیل از ز زبان امیر المؤمنین علیه‌السلام می‌خوانیم: «یا من اسمه دواء وذکره شفاء؛ ای کسی که اسمش دواست و یادش شفا.»[16]

3. حیات‌بخش دل‌ها

یاد خدا باعث می‌شود، دل از تاریکی و کدورت خارج شود و حیاتی تازه یافته و از مردگی و بی حالی رهایی یابد. چنانکه حضرت علی علیه السلام فرمودند: «فی ذکر حیات القلوب؛ حیات دل‌ها به ذکر خداست.»[17]

4. آرامش

انسان در اثر مبارزه با هوای نفسانی و اطاعت از دستورات پروردگار و تربیت به کمال رساندن خویش به یک مرحله از اطمینان می‌رسد که به غیر خدا اعتنایی ندارد و چنان ثابت و استوار است که گویی کوهی است سر به فلک کشیده و بلکه محکم‌تر، دیگر هیچ‌گاه گناه و شهوات و جاه و مقام او را متزلزل نمی‌نماید و شیطان با همه نیرنگش از قدرت ایمان و استقامت این گونه افراد به ستوه می‌آید.

در دنیای امروز به هر نسبتی که بشر از نظر مادیات پیشرفت می‌کند و بر زیبایی‌های زندگی‌اش می‌افزاید، به همان نسبت حرص‌ها و آزهایش به جنبش در آمده و آرزو هایش درازتر و خواهش‌های دلش زیادتر شده است. قهراً در چنین شرایطی اضطراب‌ها و ناکامی‌های روحی‌اش نیز افزایش یافته است. اما مؤمنین و خداپرستان بدون هیچ تشویشی با دلی آرام خود را به خداوند تبارک و تعالی می‌سپارند و با یاد خدا و ذکر آن مهربان جاوید، دل را محکم و استوار نموده و در برابر هجوم مصیبت‌ها و حوادث، شخصیت خویش را حفظ می‌کنند و ضربات کوبند? ناملایمات و مشکلات زندگی آنها را از پای در نمی‌آورد. قرآن می‌فرماید: «اَلَّذیِنَ ءَامَنُوا َوتَطمِئِنَّ قُلُوبُهُم بِذِکرِ اللهِ الا بِذِکر اِللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ؛ کسانی که ایمان دارند با یاد خدا دلشان آرام می‌گیرد، بدانید که دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرند.»[18]

به قول شاعر:

بزرگی در عالم هست خدا نام

که از او شوریده دل گیرد آرام

البته اطمینان دل حالتی است که نصیب هر کس نمی‌شود، مگر کسانی که تسلیم امر الهی شده و خود را به او می‌سپارند. یاد خدا دل را قوی می‌دارد، تا نفس حیوانی را به تسخیر خود درآورد، و روح علوی انسان هر چه فرمان دهد آن را بپذیرد.

اگر در حالات بزرگان عرصه‌های علم و هنر و ادب و تقوی می‌خوانیم که خیلی راحت و آرام از کنار حوادث ناگوار و تلخ و شیرین زندگی می‌گذشتند و زر و زور و مناظر شهوت انگیز تأثیری روی آنها نداشته، به این دلیل است که آنان به مرتبه والای نفس مطمئنه نائل شده‌اند و رضامندی و تسلیم خویش را در برابر مقدارت الهی اعلام داشته‌اند. «یَا ایَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَه ارجِعِی اِلَی رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرضِیَّه؛ تو ای نفس مطمئنه که با یاد خدا آرامش یافته‌ای! به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که راضی و مورد رضای حق هستی.»[19] صاحب نفسه مطمئنه به حکم خدا راضی است و از یاد خدا هم لحظه‌ای غافل نیست و شب و روز مستغرق در یاد حضرت حق است.

در حالات عالم بزرگ، شیخ عبد الله شوشتری که از معاصرین مرحوم علامه مجلسی است آمده:

ایشان فرزندی داشت که بسیار مورد علاقه‌اش بود، این فرزند سخت بیمار شد. مرحوم شیخ عبد الله، هنگامی که برای ادای نماز جمعه به مسجد آمد، پریشان بود، هنگامی که، سور? منافقین را در رکعت دوم نماز جمعه تلاوت می‌کرد، به این آیه رسید:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند و هر کس چنین کند آنان خود زیانکارانند.»[20] او ـ از آنجا که تکرار آیات در نماز جایز است ـ چندین بار آیه را تکرار کرد، وقتی نماز پایان یافت، بعضی از یاران علت این تکرار را سؤال کردند: ایشان فرمودند هنگامی که به آیه رسیدم به یاد فرزندم افتادم و با تکرار این آیه به مبارزه با نفسم بر خاستم، آن‌چنان مبارزه کردم که فرض کردم فرزندم مرده است و جنازه‌اش در برابر من و من از یاد خدا غافل نیستم. آنگاه بود که دیگر این آیه را تکرار نکردم.[21]

5. رهایی از وسوسه‌های شیطانی


بهترین راه برای رهایی یافتن از وساوس شیطان و نقشه‌های شوم و خطرناک او، پناه بردن به خدا و یاد حضرت اوست و این یک امر طبیعی است که وقتی نور آمد، ظلمت رفتنی است و هنگامی که حق آمد، باطل نابود خواهد شد که فرمود: «جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا؛ حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است.» [22]


معمولاً هر کس در هر مرحله‌ای از ایمان و در هر سن و سالی ‌گاهی گرفتار وسوسه‌های شیطان می‌شود و گاه احساس می‌کند نیروی محرک شدیدی در درون جانش او را به سوی گناه دعوت می‌کند. این وسوسه‌ها و تحریک‌ها مسلماً در سنین جوانی بیشتر است، در محیطهای آلوده و فساد که در آن آزادی نه به معنی حقیقی بلکه به شکل بی‌بند و باری همه را فرا گرفته و دستگاههای تبلیغاتی غالباً در خدمت شیطان و وسوسه‌های شیطانی هستند، فز ونتر می‌باشد؛ تنها راه نجات از آلودگی در چنین شرایطی، فراهم ساختن سدّی قوی با یاد خدا، سپس مراقبت و توجه به خویشتن و پناه بردن به خدا و یاد الطاف و نعمت‌های او و مجازات‌های دردناک خطا کاران است.


در روایات بسیاری به اثر عمیق یاد خدا در کنار زدن وسوسه‌های شیطان اشاره شده است. اصولاً وسوسه‌های نفس و شیطان همانند میکروب‌های بیماری‌زاست که در همه وجود دارند، ولی به دنبال بنیه‌های ضعیف و جسم‌های ناتوان می‌گردند تا در آنجا نفوذ کنند، اما آنها که جسمی سالم و قوی دارند، این میکروب‌ها را از خود دور می‌کنند؛ قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ؛ در حقیقت کسانى که [از خدا] پروا دارند چون وسوسه‏اى از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند.»[23]


به هنگام یاد خدا چشم‌هایشان بینا می‌شود و حق را می‌بینند، اشاره به این حقیقت است که وسوسه‌های شیطانی بر دید باطنی انسان پرده می‌افکند، آنچنان که راه را از چاه و دوست را از دشمن و نیک را از بد تشخیص نمی‌دهد، ولی یاد خدا به انسان بینایی و روشنایی می‌بخشد و قدرت شناخت عطا می‌کند، شناختی که نتیجه‌اش نجات از چنگال وسوسه‌های شیطان است.[24]


6. خشوع و تواضع


«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛ مؤمنان همان کسانى‏اند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد.» [25] دل‌های اهل ایمان در برابر عظمت و کبریایی حق به تپش می‌افتد. البته ترس در اینجا مثل ترس انسان‌ها از اشیاء و احیاناً انسان‌های معلوم الحال اطراف نیست، این یک نوع احساس کوچکی در برابر ذات مقدس پروردگار است و یا نگرانی از اعمال ناقص و کم خود است که ای وای با این همه تقضلات و نعمات الهی جز کفران و معصیت کاری نکرده‌ایم. این حالت از بهترین حالات مؤمن است و اگر کسی بتواند، این حالت را از دست ندهد، از بسیاری از لغزش‌ها در امان خواهد بود و حال عبادی خوبی خواهد داشت.


اگر معصومین علیهم‌السلام و یا علمای ربانی در هنگام عبادت بر خود می‌لرزیدند و از خوف خیشیت حق آرام نداشتند، از این جهت بوده که بند? صالح خدا بوده‌اند و همواره خود را شرمنده پروردگار خویش می‌دانستند.


یکی از دوستان نزدیک مرحوم حاج میرزا جواد ملکی تبریزی(ره) می‌گوید آقا جواد ملکی شب‌ها که برای تهجد و نماز شب بلند می‌شد، ابتدا بلند بلند گریه می‌نمود. سپس از بستر بر می‌خواست و به آسمان نگاه می‌کرد و آیات ان فی خلق السموات و الارض ...[26] را می‌خواند و سر به دیواری می‌گذاشت و مدتی گریه می‌کرد و بعد از تطهیر کنار حوض پیش از وضو مدتی می‌نشست و می‌گریست. یعنی از هنگام بیدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب، چند بار گریه سر می‌داد و چون به مصلایش می‌رسید، دیگر حالش قابل وصف نبود.[27]


7. همنشینی با خدا


انس و همنشین طلبی در فطرت و نهاد هر انسانی نهفته است، هر کس می‌خواهد با محبوب خود، مأنوس ومجالس باشد. مردان و زنان با ایمان بیشتر انس را با خدای خویش دارند، چرا که او را "آنس الآنسین" می‌دانند.


«.اَللّهُمَّ اِنَّکَ انس الانسین لِاولِیَائَکَ وَ اَحضَرُهُم بِاالکِفَایَهِ لِلمُتَوَکِلِینَ عَلَیکَ؛ »[28] این کلام حضرت علی علیه‌السلام است. فرزندش حسین علیه‌السلام نیز این‌چنین عرض می‌کند:«اَنتَ المُونِسُ لَهُم حَیثُ اَوحَشَتهُمُ العَوالِم؛ پروردگارا! در وقتی که حوادث روزگار انسان‌ها را به وحشت اندازد، تو انیس و مونس من خواهی بود.»[29] این تصور موجب آرامش انسان‌ها خواهد شد. به هر حال انس و همنشینی با پروردگار فقط در پرتو ذکر او میسر است.


حضرت مو سی علیه‌السلام در هنگام مناجات با پروردگار ، عرض کرد: بار پروردگارا آیا تو از من دور هستی تا تو را ندا دهم و بخوانم و یا نزدیکی تا با تو مناجات کنم؟ از جانب خداوند تبارک و تعالی وحی آمد که ای موسی! «اَنَا جَلَیسُ مَن ذَکَرَنِی؛ من همنشین کسی هستم که به یاد من باشد.»[30]


8. آشتی و دوستی


کسی که به یاد خدا باشد ،چه در خانه و یا کوچه و بازار یا محیط کار و خلاصه در پنهان و آشکار خدا را فراموش نکند، به طور قطع، رفته، رفته در مسیر هدایت و طاعت و بندگی قرار خواهد گرفت و هر چه خلاف رضای خداوند تبارک و تعالی باشد انجام نخواهد داد.


امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند:کسی که از روی حقیقت و از صمیم قلب به یاد خدا باشد، او بنده مطیع خداست و هر که در جریان امور و حالات خود، از خدا غافل باشد او بنده‌ای خاطی است. اطاعت خداوند، علامت هدایت یافتن و معصیت او علامت ضلالت و گمراهی است و اصل و ریش? اطاعت و معصیت، یاد پروردگار و غفلت از اوست.[31]


خاتمه


باید مثل بندگان خوب خدا فریاد بر آورد که خداوندا! وقت بندگی و خشوع به درگاه تو فرا رسیده است. دیگر نمی‌خواهم تو را فراموش کنم و می‌خواهم با یاد تو بنده‌ای خاضع و خاشع شوم. دیگر نمی‌خواهم، نمی خواهم در کوچه بازار هر چه که دیدم دل را هم به دنبال دیده بفرستم. به قول بابا طاهر:


ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد


بسازیم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد


و خدایا!این خنجر برّان فولادی من چیزی جز ذکر تو نخواهد بود. رحیما! دیگر نمی‌خواهم هر صدایی را بشنوم. کریما ! دیگر نمی‌خواهم از غذای حرام استفاده کنم، و از این به بعد مواظب لقمه‌هایم خواهم بود. خداوندا ! دیگر نمی خواهم در محافل و مجالس و شب نشینی‌ها یی شرکت کنم که بساط گناه و مخالفت با حضرت تو در آن گسترده شده باشد. مهربانا ! دیگر به اموال و دارایی‌های دنیا داران که خیلی هم پر زرق و برق است نظر نخواهم کرد، زیرا همیشه کنار این تجملات غفلت از تو بوده است.


مولای من! اینک من با گناهانی که کرده‌ام، با آرزوهایی که ورزیده‌ام، با ناسپاسی‌هایی که نموده‌ام، سخت رسوا و بی آبرو مانده‌ام، و خود را جز اینکه بر من خشم آوری و به سختی کیفرم دهی و حتی از درگاه خویش برانی، در خور هیچ چیز دیگری نمی‌دانم؛ مگر اینکه مهربانی تو به فریادم رسد، مگر اینکه بنده نوازی تو دستم را بگیرد، مگر اینکه بخشایش تو پناهم دهد، تا گناهانم ببخشایی، پلیدی‌هایم بپرایی، از آلودگی‌ها پاکم سازی، بدی‌هایم را به نیکی چندین برابر برافزایی و با فضل خویش به پایگاهی بلند، فرایم بری.[32]




--------------------------------------------------------------------------------

[1]. سوره عنکبوت، آیه 45.


[2]. ترجمه مفردات راغب اصفهانی، ج‏2، ص11.


[3]. سفینه البحار، ج1، ص 248.


[4]. تفسیر نور الثقلین، عروسى حویزى عبد على بن جمعه‏، با تحقیق سید هاشم رسولى محلاتى، چاپ چهارم، قم: انتشارات اسماعیلیان‏، 1415 ق‏، ج4،ص162.


[5] . مفاتیح الجنان، مناجات دوازدهم خمس عشر.


[6] . همان، مناجات سیزدهم.


[7]. سوره آل عمران، آیه 191.


[8] . تفسیر نمونه، ج 22، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، چاپ سیزدهم، نشر دار الکتاب اسلامی،1375، ص29.


[9] . الکافی، شیخ کلینى‏، تهران: اسلامیه‏، 1362، چاپ دوم، ج‏2، ص498.


[10] . سوره احزاب، آیات 41 ـ 42.


[11] . تفسیر نمونه،ج17،ص 351 و 356 ـ 358 با تلخیص.


[12] . تفسیر نمونه ج 17 ، ص265.


[13] . سوره علق، آیه1.


[14] . ذکر الله، سید کاظم ارفع، چاپ اول، 1372، ص37 – 38.


[15] . میزان الحکمه، ج3، ص 419.


[16] . مفاتیح الجنان، فرازهای پایانی دعای کمیل.


[17] . غررالحکم


[18]. سوره رعد، آیه 28.


[19] . سوره فجر آیات 29 و 30.


[20] . سوره منافقون، آیه 9.


[21] . تفسیر نمونه، ج24، ص 176.


[22] . سوره اسراء، آیه 81.


[23] . سوره اعراف ، آیه 201.


[24] . تفسیر نمونه، ج 7، ص 66 – 67.


[25] . سوره انفال آیه 2.


[26] . سوره آل عمران، آیات 190 تا 195.


[27] . سلوک عارفان، حاج میرزا جواد ملکی تبریزی، ترجمه سید محمد راستگو، چاپ سوم ، نشر سرمایه، 1375، ص 9.


[28] . نهج البلاغه، خطبه 335.


[29] . به نقل از کتاب ذکر الله.


[30] . بحار الانوار ،ج80 ، ص176.


[31] . مصباح الشریعه، ترجمه عبد الرزاق گیلانى‏


[32] . سلوک عارفان، پیشین، ص 483 - 484.


نوشته شده توسط محمد نیک روان | نظرات دیگران [ نظر] 
امامت ائمه(ع) در آیات قرآن
شنبه 88 مهر 11 , ساعت 3:5 عصر  

امامت ائمه(ع) در آیات قرآن

پرسش:
آیا دلیل و مدرکی در مورد امامت 12 امام علیهم السلام در قرآن وجود دارد؟

پاسخ:

درچندین آیه از آیات قرآن به امامت 12 امام علیهم السلام اشاره شده است ازجمله:

1-آیه تبلیغ:یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین‏[i]

یعنی :ای پیامبر آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده است به طور کامل (به مردم) برسان ،و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده ای ،و خداوند تو را از (خطرهای احتمالی) مردم نگاه می دارد، و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند.

در کتابهای زیادی از دانشمندان اهل تسنن (و در همه کتب معروف شیعه )اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ آمده است که آیه فوق در شان علی(ع) نازل شد.

این روایات را گروه زیادی از صحابه از جمله ابو سعید خدری، زید بن ارقم، جابر بن عبدالله انصاری، ابن عباس، براء بن عازب، حذیفه، ابو هریره، ابن مسعود، و عامر بن لیلی نقل کرده اند،و در روایاتآنها آمده است که این آیه در باره علی (ع) و داستان روز غدیر نازل شده است.

از جمله کسانی که این روایات را (به طور وسیع یا به اجمال) در کتابهای خود آورده اند دانشمندان معروف زیرند:

حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب "ما نزل من القرآن فی علی"(به نقل از الخصائص، صفحه29)

ابوالحسن واحدی نیشابوری در "اسباب النزول" صفحه150.

ابن عساکر شافعی به نقل از الدر المنثور جلد2، صفحه298.

فخر رازی در "تفسیر کبیر" جلد3،صفحه626.

ابو اسحاق حموینی در "فرائد السمطین" (مخطوط)

ابن صباغ مالکی در "الفصول المهمه"، صفحه27.

جلال الدین سیوطی در "الدر المنثور" جلد2 صفحه298.

قاضی شوکانی در "فتح القدیر" جلد3 صفحه57.

شهاب الدین آلوسی شافعی در "روح المعانی جلد6 صفحه172

شیخ سلیمان قندوزی حنفی در "الینابیع الموده"صفحه120

بدر الدین حنفی در "عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری"جلد8 صفحه584.

شیخ محمد عبده مصری در تفسیر "المنار"جلد6 صفحه463.

و جمع کثیری دیگر.

2-آیه ولایت:إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون‏[ii]

یعنی: ولی و سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبران او و آنها که ایمان آورده اند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات می پردازند.

بسیاری از مفسران و محدثان در شأن نزول این آیه نقل کرده اندکه این آیه در شأن علی (ع) نازل شده است.از جمله سیوطی در "الدر المنثور " در ذیل همین آیه از ابن عباس نقل کرده است که علی(ع) در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد وآن حضرت انگشترش را به او صدقه داد.پیامبر از او پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد ؟سائل اشاره به به علی (ع) کرد و گفت:آن مردی که در حال رکوع است. در این هنگام آیه "انما ولیکم الله و رسوله   "نازل شد.

در همان کتاب روایات متعدد دیگری به همین مضمون از "ابن عباس" و "سلمة بن کهیل" و خود "علی (ع)" نقل شده است[iii].

همین معنادر کتاب "اسباب النزول "واحدی از "جابر بن عبدالله" وهمچنین از "ابن عباس" نقل شده است[iv].

زمخشری در تفسیر "الکشاف"[v] و فخر رازی در تفسیر "الکبیر"[vi] همین معنی را نقل کرده اند.

طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل می کند که اکثر آنها می گوید درباره حضرت علی (ع) نازل شده است[vii].

گروه عظیم دیگری نیز البحر المحیط این روایت را با عبارات مختلف در حق علی (ع) آورده اند از جمله در کتاب "کنز العمال"[viii]،حاکم حسکانی در "الشواهد التنزیل"[ix].

مرحوم علامه امینی در "الغدیر" حدیث فوق و نزول این آیه را در باره علی (ع) از کتب زیادی از اهل سنت (حدود بیست کتاب با ذکر دقیق مدارک و منابع آن) نقل کرده است[x].

3-آیه اولی الامر:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم‏ [xi]  یعنی :ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا(ص)و اولی الامر از خودتان را.

حاکم حسکانی حنفی نیشابوری در "الشواهد التنزیل" در ذیل این آیه پنج حدیث نقل کرده که در همه آنها عنوان "اولی الامر"بر علی (ع) (به عنوان یک مصداق روشن) تطبیق شده است.[xii]

ابو حیان اندلسی مغربی در تفسیر "البحر المحیط"در میان اقوالی که در باره معنی اولی الامر نقل کرده ، از سه نفر از مفسرین نقل می کند که منظور از آن امیران سرایا یا ائمه اهل بیت (ع) است.[xiii]

در اینجا "اولوالامر صیغه جمع است و مفهوم آن تمام امامان معصوم را شامل می شود.

در تفسیر "برهان" نیز دهها روایت از منابع اهل بیت(ع) در ذیل این آیه است که می گوید :آیه مزبور در باره علی (ع) ،یا آن حضرت و سایر ائمه اهل بیت (ع) نازل شده است.حتی در بعضی از این روایات، نام ائمه دوازده گانه اهل بیت (ع) یک یک آمده است[xiv].

4-آیه صادقین:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ[xv] یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای الهی داشته باشید و (همیشه) با راست گویان باشید.

سیوطی در "الدر المنثور"[xvi] و خوارزمی در "مناقب"[xvii] و زرندی در"درر السمطین"[xviii] و عبدالله شافعی در "مناقب"[xix] و حاکم حسکانی حنفی نیشابوری در "الشواهد التنزیل"[xx] وشیخ سلیمان قندوزی حنفی در "الینابیع الموده"[xxi]و جمع دیگری از بزرگان اهل سنت در ذیل این آیه روایاتی نقل کرده اند که مراد از اولوا الامر حضرت علی (ع) و اوصیاء او تا روز قیامت هستند.

5-آیه قربی: ِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی‏  [xxii]. یعنی:بگو من هیچ پاداشی از شما بر (ادای) رسالتم در خواست نمی کنم ،جز مودت و دوستی نزدیکانم را.

تمام مفسران شیعه و گروهی از مفسران اهل سنت گفته اند: منظور از"ذوی القربی"، نزدیکان پیامبر اکرم (ص) است.

در این آیه محبت ذوی القربی به عنوان اجر رسالت شمرده شده است ودر آیات دیگر اجر مذکور وسیله قرب الهی و به سود مردم ذکر شده(قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَی اللَّه‏[xxiii]یعنی : بگو هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام برای خود شماست، اجر من تنها بر خداوند است ...) و(قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی‏ رَبِّهِ سَبیلا[xxiv]یعنی :بگو من در برابر ابلاغ رسالت هیچ گونه پاداشی از شما مطالبه نمی کنم مگر کسانی که بخواهند راهی به سوی پروردگارشان برگزینند.) از ضمیمه کردن این آیات چهار گانه به یکدیگر به خوبی می توان نتیجه گرفت که پیامبر اسلام(ص)نیز مانند سایر پیامبران الهی اجر و پاداشی برای شخص خود از مردم نخواسته است بلکه مودت ذوی القربای او راهی به سوی خداست .وچیزی صددرصد به نفع خود آنها ، چرا که این مودت دریچه ای است به سوی مسأله امامت و خلافت وجا نشینی پیامبر اسلام (ص)در امت وهدایت مردم در پرتو آن.

از مجموع روایاتی که در تفسیر آیه آمده است نیز می توان چنین نتیجه گیری کرد که بدون تردید آیه مورد بحث ناظر به مسأله امامت و خلافت است که می تواند به عنوان اجری برای رسالت شمرده شود، اجری که مردم را به خدا نزدیک می کند و نفعش عاید خود آنها می شود[xxv].




1-سوره مائده،آیه67

2- سوره مائده،آیه55

[iii]تفسیر الدر المنثور جلد2، صفخه 293

[iv]اسباب النزول، صفحه 148

[v]تفسیر الکشاف جلد1،صفحه 649.

[vi]تفسیر فخر رازی، جلد12،صفحه26.

[vii]تفسیر طبری جلد6،صفحه186.

[viii]ک نز العمال،جلد6،صفحه319.

[ix]الشواهد التنزیل،صفحه161تا68.

[x]الغدیر ،جلد2،صفحه52و53.

[xi]سوره نساء،آیه59

[xii]الشواهد التنزیل،جلد1،صفحه148تا151.

[xiii]البحر المحیط،جلد،صفحه278.

[xiv]تفسیر برهان،جلد1،صفحه381تا387.

[xv]سوره توبه ،آیه119

[xvi]تفسیر الدر المنثور جلد،ذیل آیه

[xvii]مناقب صفحه189.

[xviii]درر السمطین صفحه91

[xix]مناقب عبدالله شافعی صفحه154.

[xx]الشواهد التنزیل،جلد1،صفحه259.

[xxi]الینابیع الموده صفحه115.

[xxii]سوره شوری،آیه23.

[xxiii]سوره سبأ،آیه47

[xxiv]سوره فرقان،آیه57

[xxv]مکارم شیرازی تفسیر پیام قرآن جلد نهم امامت و ولایت در قرآن مجید،صفحه227-229.


منبع: پایگاه حوزه

نوشته شده توسط محمد نیک روان | نظرات دیگران [ نظر] 
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
درباره وبلاگ

نور هدایت

محمد نیک روان
در این وبلاگ به موضوعات اخلاقی - اجتماعی - مذهبی وفرهنگی می پردازد .
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 166 بازدید
بازدید دیروز: 170 بازدید
بازدید کل: 598350 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
وضعیت من در یاهو
لینک های روزانه

< src=asemonibox.ir/l.php?l=l&2=1470>
[79]

غدیر [70]
[آرشیو(2)]
فهرست موضوعی یادداشت ها
لبخند بزن[60] . دینی[50] . مهدویت[46] . تاریخی[39] . تصاویر[29] . خبر[25] . مذهبی[21] . اجتماعی[18] . دین ومذهب[11] . احادیث[10] . اخلاقی[8] . آرشیو[7] . سیاسی[7] . نظر[6] . طنز[4] . امام خمینی[4] . شهدا[3] . تاریخ[2] . لبخند های جبهه[2] . مظلومیت[2] . تصویر[2] . ندای مظلومیت[2] . خاطرات . خاطرات امام خمینی . خاطرات جبهه . خاطرات رهبرانقلاب . خلاصه بخشی از کتاب حماسه حسینی . خلاصه بخشی از کتاب حماسه حسینی1-3(عوامل تحریف) . خلاصه کتاب حماسه حسینی (1-3) . داستان وراستان . امام شناسی . انقلاب اسلامی . بهاییت . اخلاق . اخلاق - تاثیر تغذیه بر اخلاق . اخلاق - تواضع . اخلاق-تقوا- خودسازی . مناجات . مذهبی -سیاسی . لبخندهای جبهه . غیبت از دیدگاه قرآن . قرآنی . آموزنده واخلاقی . صهیونیسم جهانی . سیاسی- اجتماعی .
نوشته های پیشین

مهدویت
خبر
امام شناسی
تصاویر مختلف
احادیث
تاریخی - سیاسی
نهج البلاغه
نظر سنجی
ماه مبارک رمضان
جبهه وشهدا
چت
نظر
خاطرات ولبخندهای جبهه
اخلاق -دین ومذهب
مسلمانان
یهود وصهیونیسم
روز شمار تاریخ
آرشیو مطالب وبلاگ قبلی
قرآنی
اجتماعی
بایگانی
درباره شهید آوینی
لوگوی وبلاگ من

نور هدایت
لینک دوستان من

عاشق آسمونی
پسر زمستان
نمازخانه بوستان بهاره
رها
جلوه معشوق
● بندیر ●
.:: در کوی بی نشان ها ::.
دنیای جوانی
دل ‏تنگی
جریان شناسی
جریان شناسی
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
..دنیای کوچک..
آقاشیر
روانشناسی آیناز
شلمچه
خبر روز
تکنولوژی کامپیوتر
xXx رنـــــــــــگـــــــــارنـــــــــــــــگ xXx
.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
تمهیدات برای حضور و ظهور
تازه ترین ها
سیاست
پاسبان*حرم دل *شده ام شب همه شب
توشه آخرت
آیین جوانمردان
عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
علی
کلبه حقیرانه من
Ask quran
اخراجیها
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
من وروزهایم
فرهنگ شهادت
علمدار دین
حاج رضوان
لعل سلسبیل
زن تنها
...
انتظار نور
برو بچه های ارزشی
دوزخیان زمین
شایگان♥®♥
افق بیکران روح من
جواب به شبهات
نور ولایت
جمهوریت : طنز سیاسی و اخبار داغ سیاسی ، تصویری
مذهب
عــــشقـــــولـــــک
گلهای د نیا
صبح دیگری در راه است ....
شب مهتابی
دوزخی
دهاتی
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
کشکول
عاشق امام زمان
نسیم وحی
زنان در جهان
$هرچی عشقم بکشه$ ((سرگرمی سابق))
حسرت
دم مسیحایی
برای ریحانه for Reyhaneh
یاران ناب
فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ
صراط
صراط
دیدگاه نوین




کیستی ما
آســــــمــونـــی بــاش
پسران جوان
پیامک های سیاسی
حزب اللهی مدرنیته
توهمات قرن 21
ولایت
ایــ عزیـــــز ـــــــران
مشاوره و مقالات روانشناسی
هر کجا باشم آسمون مال منه
قوام دین به رسالت ، دوام دین به امامت
نیار یعنی آرزو
درموردهمه چیز و همه جا
سایه
ESPERANCE55
پله...پله...تاخدا!
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
مریم و عسل (دوقلوهای افسانه ای )....
یکدلی در سفر زندگی
موج آزاد اندیشی اسلامی
تو میتونی !! دانلود سرگرمی عکس کلیپ آهنگ اس ام اس جک mp3 sms
وبلاگ دزدی
مجله خبری « متین نیوز »
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
(((شفای زندگی)))
آواز یزدان
اس ام اس عاشقانه
و خدایی که در این نزدیکیست
محمدرضا جاودانی
در گوشی با خدا
ارایشی. بهداشتی .پزشکی.مدروز
..:: نـو ر و ز::..
سخن دل
گروه هدف
پاتوق جوانان
مثل ستاره ...
به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم...
عاشقان علی
وصال
بزرگترین وبلاگ دانلود عکس،نرم افزار،بازی و مقالهای دانشگاهی
کوثر
روح و ریحان
خموش پر گفتار
بهار
عشق من لاکه
عطر گل یاس
کلبه احزان
به کجا می برد این امید ما را
سلمان بابایی
ای تشنه لب
دانش نامه وبلاگی که میخوانید
نیازمندی ها
کوچه ام مهتابی است
نزدیک آسمان
دولت عشق
درد ما جز به ظهورش مداوا نشود...