شاید اولین بار که بحث اخلاق را به معنی خودسازی آن شنیدم ، در اطاق کوچکی در جلوی مسجد شیخ عبدالحسینی در انتهای بازار کفاشهای تهران بود . آن موقعها تازه انقلاب شده بود و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تازه از به هم پیوستن هفت گروه انقلابی اعلام موجودیت کرده بود و من هر هفته در نماز جمع? تهران ، مشتری ثابت بساطهای این تشکیلات جدید بودم که معمولا چند نفری هم وقتی اطلاعیه ها و بیانیه های جدید آن را می گرفتند ، گعد? بحثی تشکیل می دادند و من نوجوان ِ آن روز هم که خوراکم را پیدا کرده بودم تا مدتها می ایستادم و به بحثها گوش و گاهی ابراز وجودی هم می کردم .
مدتها گذشت . مسئول یکی از این بساطهای تبلیغاتی سازمان دیگر مرا می شناخت و از علاق? آنموقع من به سازمان مطلع شده بود اما سازمان نیرو نمی گرفت و تنها کسان مطمئنی را به عنوان "سمپات" قبول می کرد و پای من ابتدا از طریق همین اطاقک در مسجد مزبور به سازمان باز شد .
اولین سوال من در آنزمان از "برادر رضا" این بود که برای خودسازی و تقویت ایمان چه کنیم . برادر رضا دو چیز به من پیشنهاد کرد : یکی جلسات درس اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی که آنزمان در خیابان سقاباشی تشکیل می شد و دوم مطالع? کتاب "قلب سلیم" آیت الله عبدالحسین دستغیب که آنموقع هنوز شهید نشده و به همین دلیل معروف نبود.
همزمان با این دو اتفاق مهم در زندگیم ، هر هفته در نماز جمع? تهران برگه هایی با عنوان "دستور العمل 16 گانه امام خمینی برای خودسازی" توزیع می شد و ما که آن هنگام در انجمن اسلامی دبیرستان بودیم با بچه ها شروع کردیم به عمل کردن به آنها . یادم نمی رود یکی از تابستانها ، خواهر ِ حسن تهرانی که در سپاه پاسداران کار می کرد ، یک ماه حقوقش را داد تا من و حسن در عمل به یکی از بندهای دستور العمل خودسازی امام یعنی فراگرفتن دانشهای فنی به کلاسهای تعمیر رادیو تلویزیون برویم که البته رفتیم اما کلاسها پر شده بود و ما در کلاس تایپ شرکت کردیم و این زمینه ای شد که از این هنر ماشین نویسی به نحو کاملی در جریان تبلیغات انقلابی استفاده کنیم حتی سوالهای امتحانی مدرسه را ( بجز سوالهای کلاس خودمان را !) ما دو نفر تایپ می کردیم .
در هر صورت این مقدمه ، برای این بود که بگویم که این دستور العمل به طور وسیعی در نمازهای جمع? هر هفته توزیع می شد ، در اول و آخر برخی کتابهای اخلاقی که آنموقع چاپ می شد قرار داشت و شاید هنوز هم برخی کتابهای چاپ آن دوره این دستور العمل را داشته باشند . البته این دستور العمل ، نه در مجموعه کتابهای "صحیف? نور" و نه در "صحیف? امام" نیامده است و من نمی دانم که توزیع گسترد? آن موقع و سکوت دفتر امام را به حساب قطعی بودن صدور آن از سوی امام بدانم یا سکوت کتابهای مزبور را به حساب احتمال اینکه این برنامه از امام نباشد .
یاد آوری می کنم که در آن سالها این دستور العمل با این توضیح منتشر می شد که امام در پاسخ به درخواست "انجمن اسلامی دانشجویان و فارغ التحصیلان ایرانی هند و شبه قاره" این برنامه 1?گانه را یاد آور شده اند . البته در همان ایام عده ای این دستور العمل را با برخی موارد دیگر ادغام کرده و با امضای همین تشکیلات ، در یک پوستر بزرگ ?0 در 90 سانتیمتری سورمه ای رنگ منتشر کرده بودند که مطالب بیشتری داشت البته در آن پوستر ، تاکید نشده بود که تمام آن از امام خمینی است .
یک نکت? دیگر هم اینکه در کاغذهایی که این دستورالعمل را در اینجا و آنجا منتشر می کردند تفاوتهایی وجود داشت و دو سه بند کم و زیاد بود که من با ادغام هم? آنها و بدون اینکه انتساب آن را به امام ، صد در صد بدانم اما با احتمال بالای 9? در صد در انتساب آن به امام ( چون هیچ گاه تکذیب نشد) ، آن را در 19 بند می آورم و به خوانندگان خوب وبلاگم تقدیم می کنم و امیدوارم با عمل به آن ، روح امام را شادتر کنیم .
طبیعی است که عمل دقیق به تمام این موارد ، شاید کار سختی باشد اما می توان از جایی و از گامی ، آن را شروع کرد و به مرور ، قدرت و توانایی عمل به همه آن را به دست آورد .
اگر دوستانی نظری درباره این دستور العمل یا اطلاعات بیشتری درباره آن و جزئیات آن دارند می توانند در بخش نظرات آن را یاد آور شوند .
***
متن این دستورالعمل اخلاقی به شرح زیر است :
1- نمازهای یومیه را در پنج وعده بخوانید و نماز شب را حتما بپای دارید.
2- اوقات خواب خود را کم کنید و بیشتر قرآن بخوانید (بویژه سور? مزّمّل).
3- راس ساعت مقرر که بیدار می شوید ، دیگر نخوابید.
?- روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه بگیرید.
?- کم خوری را پیشه کنید ( خود را به خوردن شیر ، خرما و حلوا عادت بدهید ).
?- در مجالس و میهمانیهای باشکوه که فقرا به آن راه ندارند شرکت نکنید و خود نیز چنین مجالسی نداشته باشید .
7- برای عهد و پیمان اهمیت فوق العاده قائل باشید .
8- به تهیدستان انفاق کنید.
9- از مواضع تهمت دوری کنید.
10- دل به دنیا نبندید و آن را بر دستور خدا ترجیح ندهید.
11- لباس ساده بپوشید و از پوشیدن لباس رنگی خودداری کنید.(احتمالا منظورشان لباس شهرت می باشد )
12- از نظر مادّی به پایینتر از خود و از نظر معنوی به اولیاء الله بنگرید.
13- کار نیک خود را فراموش کنید و گناهان گذشت? خود را به یاد بیاورید.
1?- زیاد صحبت نکنید و دعاها را زیاد بخوانید ( بخصوص دعای روز سه شنبه را ).
1?- اول هر ماه ، خرج یک روز خود را صدقه بدهید [ شاید الان بتوان گفت به صندوق صدقات بریزید].
1?- دانشهای فنی (بویژه رانندگی ، مکانیک و رادیو تلویزیون) را فرا بگیرید .
17 - به ورزش بخصوص کوهنوردی و شنا اهمیت بدهید.
18 - از اخبار روز مسلمین و جهان با خبر شوید ( هر روز حداقل یک بار اخبار کامل را بشنوید).
19- بیشتر مطالعه کنید.
البته هر کدام از علما و بزرگان به فراخور مطالعات خود و ظرفیتهای طرف مقابل خود ، دستور العملهایی دارند که با مراجعه به سخنان یا کتابهای آنان می توان از نسخه های معنوی آنان نیز استفاده کرد و شاید در روزنوشتهای بعدی بتوان برخی از آنها را یاد آور شد اما به عنوان حُسن ختام این بحث که دستور العملهای امام خمینی است ، یک نکت? دیگر از امام به نقل از عروسشان خانم فاطم? طباطبایی اضافه می کنم که در شمار? 1?8 مجل? شاهد بانوان آمده است :
"یکی از مسائلی که امام در روزهای آخر به من توصیه می کردند ، خواندن "دعای عهد" است . امام می فرمودند : صبحها سعی کن این دعا را بخوانی ، چون در سرنوشت دخالت دارد".
یاریم کن .... خدایا...پروردگارا...کمکم کن، کمکم کن که بتوانم پنچره ی دلم راروبه حقیقت بگشایم... خدایا...یاریم کن که مرغ خسته دلم راکه دیری است دراین قفس زندانی است، دراسمان آبی عشق توپروازدهم... خدایا..پروردگارا...یاریم کن که شوق پرواز را همیشه درخود زنده نگهدارم ..... خدایا...توخود می دانی که بدترین دردبرای یک انسان دورماندن ازحقیقت خویشتن ورهاشدن درگرداب فراموشی وسردرگمی است...پس توای کردگار بی همتا مرا یاری کن که به حقیقت انسان بودن پی ببرم تابتوانم روزبه روزبه تو که سر چشمه تمام حقیقت هایی نزدیک ونزدیکتر شوم.... خدایا...همیشه گفته ام که تورادوست دارم...حالا هم باتمام وجود فریاد می زنم: خدایا........دوستت دارم.....دوستت دارم...دوستت دارم... |
در قرآن کریم صفات مؤمن از جنبههای گونهگون مطرح شده است:
1.بعد معنوی و درونی،
2.بعد حیوانی و غریزی،
3.بعد روابط اجتماعی.
بنابر آیات و روایات، صفات مؤمن، سه نوع است: معنوی، انسانی، مادی.معمولا کاربرد کلمه «صفت» در مورد انسان، ناظر به امور درونی است.بنابر این معنا، صفات مؤمن به دو بخش معنوی (الهی)، و انسانی تقسیم میشود، صفاتی چون: توکل، رضا و تسلیم از قسم اول به شمار میآید .حالاتی چون: سخاوت، عفو و بخشش، وفای به عهد و جز آن، از قسم دوم محسوب میشود.این معانی، از سنخ حالات درونی آدمی است که صفات هم نامیده میشود.اعمال خارجی انسان را صفات نمیگویند .البته، صفات وقتی به ظهور آمد به اعضا و جوارح نیز سرایت میکند.
تعداد صفات مؤمن بسیار است و برای بر شمردن کامل آن نیز باید به آیات و روایات مراجعه کرد.ما در اینجا، فقط به مهمترین این صفات اشاره میکنیم، شایان ذکر است که صفات انسانی آن گاه که از صفات معنوی و الهی ناشی شود میتواند پشتوانه منطقی محکمی داشته باشد، و گرنه بدون اعتقاد بهجنبههای معنوی، صفات انسانی توجیه ناپذیر و بی پشتوانه است.در این مبحث از اعمالی سخن میرود که از درون نشأت میگیرد.
غیبت کردن تلاش ناتوان است. وقتی خوبی کسی را می شنویم، از روی حسادت می خواهیم بدی او را بگوئیم، ولی از بیان آن در مقابل خود شخص عاجزیم، پس غیبت اورا می کنیم. |
چند سال پیش با کاروانی از کرمانی ها سفری به عتبات عالیات داشتم. وقتی با افراد کاروان آشنا شدم، دیدم هیچ کدام دانشجو، استاد، دکتر، مهندس و... نیستند، بلکه همگی کشاورز، کاسب، دامدارو... هستند. عجیب این که هیچ کدام غیبت نمی کردند. وقتی از رفیق خود علّت را پرسیدم، گفت: مرحوم سیّد کمال موسوی شیرازی(رحمة الله) در محله این ها سخنران بوده است وبیماری غیبت را او دراین مردم درمان کرده است.
وقتی در کنار یکی از همین افراد نشستم وعلّت دوری از غیبت را پرسیدم، گفت که مرحوم سیّد کمال راه کاری به ما داده است که دهان ما را بسته است. ایشان به ما گفته « الغَیبَةُ جُهدُ العاجِزِ1» یعنی: غیبت کردن تلاش ناتوان است. وقتی خوبی کسی را می شنویم، از روی حسادت می خواهیم بدی او را بگوئیم، ولی از بیان آن در مقابل خود شخص عاجزیم، پس غیبت اورا می کنیم. انسانی که قدرت و شخصیت درستی دارد، عیب فرد رابه خود او می گوید.
راه کارو درمان غیبت این است که اگر کسی نزد شما غیبت دیگری را کرد، فوراً دست اورا بگیرید ونزد شخص ببرید واز او بخواهید که دوباره همان سخن را بگوید، اگر این گونه شد دیگر غیبت نمی کند. ما هم اگر دیدیم با غیبت آبرویمان می رود، مگر مجبوریم غیبت کنیم؟»
1.نهج البلاغه، ص 738، حکمت461
امامت ائمه(ع) در آیات قرآن |
پرسش: |
آیا دلیل و مدرکی در مورد امامت 12 امام علیهم السلام در قرآن وجود دارد؟ |
پاسخ: |
درچندین آیه از آیات قرآن به امامت 12 امام علیهم السلام اشاره شده است ازجمله: 1-آیه تبلیغ:یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین[i] یعنی :ای پیامبر آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده است به طور کامل (به مردم) برسان ،و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده ای ،و خداوند تو را از (خطرهای احتمالی) مردم نگاه می دارد، و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند. در کتابهای زیادی از دانشمندان اهل تسنن (و در همه کتب معروف شیعه )اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ آمده است که آیه فوق در شان علی(ع) نازل شد. این روایات را گروه زیادی از صحابه از جمله ابو سعید خدری، زید بن ارقم، جابر بن عبدالله انصاری، ابن عباس، براء بن عازب، حذیفه، ابو هریره، ابن مسعود، و عامر بن لیلی نقل کرده اند،و در روایاتآنها آمده است که این آیه در باره علی (ع) و داستان روز غدیر نازل شده است. از جمله کسانی که این روایات را (به طور وسیع یا به اجمال) در کتابهای خود آورده اند دانشمندان معروف زیرند: حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب "ما نزل من القرآن فی علی"(به نقل از الخصائص، صفحه29) ابوالحسن واحدی نیشابوری در "اسباب النزول" صفحه150. ابن عساکر شافعی به نقل از الدر المنثور جلد2، صفحه298. فخر رازی در "تفسیر کبیر" جلد3،صفحه626. ابو اسحاق حموینی در "فرائد السمطین" (مخطوط) ابن صباغ مالکی در "الفصول المهمه"، صفحه27. جلال الدین سیوطی در "الدر المنثور" جلد2 صفحه298. قاضی شوکانی در "فتح القدیر" جلد3 صفحه57. شهاب الدین آلوسی شافعی در "روح المعانی جلد6 صفحه172 شیخ سلیمان قندوزی حنفی در "الینابیع الموده"صفحه120 بدر الدین حنفی در "عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری"جلد8 صفحه584. شیخ محمد عبده مصری در تفسیر "المنار"جلد6 صفحه463. و جمع کثیری دیگر. 2-آیه ولایت:إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون[ii] یعنی: ولی و سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبران او و آنها که ایمان آورده اند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات می پردازند. بسیاری از مفسران و محدثان در شأن نزول این آیه نقل کرده اندکه این آیه در شأن علی (ع) نازل شده است.از جمله سیوطی در "الدر المنثور " در ذیل همین آیه از ابن عباس نقل کرده است که علی(ع) در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد وآن حضرت انگشترش را به او صدقه داد.پیامبر از او پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد ؟سائل اشاره به به علی (ع) کرد و گفت:آن مردی که در حال رکوع است. در این هنگام آیه "انما ولیکم الله و رسوله "نازل شد. در همان کتاب روایات متعدد دیگری به همین مضمون از "ابن عباس" و "سلمة بن کهیل" و خود "علی (ع)" نقل شده است[iii]. همین معنادر کتاب "اسباب النزول "واحدی از "جابر بن عبدالله" وهمچنین از "ابن عباس" نقل شده است[iv]. زمخشری در تفسیر "الکشاف"[v] و فخر رازی در تفسیر "الکبیر"[vi] همین معنی را نقل کرده اند. طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل می کند که اکثر آنها می گوید درباره حضرت علی (ع) نازل شده است[vii]. گروه عظیم دیگری نیز البحر المحیط این روایت را با عبارات مختلف در حق علی (ع) آورده اند از جمله در کتاب "کنز العمال"[viii]،حاکم حسکانی در "الشواهد التنزیل"[ix]. مرحوم علامه امینی در "الغدیر" حدیث فوق و نزول این آیه را در باره علی (ع) از کتب زیادی از اهل سنت (حدود بیست کتاب با ذکر دقیق مدارک و منابع آن) نقل کرده است[x]. 3-آیه اولی الامر:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم [xi] یعنی :ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا(ص)و اولی الامر از خودتان را. حاکم حسکانی حنفی نیشابوری در "الشواهد التنزیل" در ذیل این آیه پنج حدیث نقل کرده که در همه آنها عنوان "اولی الامر"بر علی (ع) (به عنوان یک مصداق روشن) تطبیق شده است.[xii] ابو حیان اندلسی مغربی در تفسیر "البحر المحیط"در میان اقوالی که در باره معنی اولی الامر نقل کرده ، از سه نفر از مفسرین نقل می کند که منظور از آن امیران سرایا یا ائمه اهل بیت (ع) است.[xiii] در اینجا "اولوالامر صیغه جمع است و مفهوم آن تمام امامان معصوم را شامل می شود. در تفسیر "برهان" نیز دهها روایت از منابع اهل بیت(ع) در ذیل این آیه است که می گوید :آیه مزبور در باره علی (ع) ،یا آن حضرت و سایر ائمه اهل بیت (ع) نازل شده است.حتی در بعضی از این روایات، نام ائمه دوازده گانه اهل بیت (ع) یک یک آمده است[xiv]. 4-آیه صادقین:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ[xv] یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای الهی داشته باشید و (همیشه) با راست گویان باشید. سیوطی در "الدر المنثور"[xvi] و خوارزمی در "مناقب"[xvii] و زرندی در"درر السمطین"[xviii] و عبدالله شافعی در "مناقب"[xix] و حاکم حسکانی حنفی نیشابوری در "الشواهد التنزیل"[xx] وشیخ سلیمان قندوزی حنفی در "الینابیع الموده"[xxi]و جمع دیگری از بزرگان اهل سنت در ذیل این آیه روایاتی نقل کرده اند که مراد از اولوا الامر حضرت علی (ع) و اوصیاء او تا روز قیامت هستند. 5-آیه قربی: ِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی [xxii]. یعنی:بگو من هیچ پاداشی از شما بر (ادای) رسالتم در خواست نمی کنم ،جز مودت و دوستی نزدیکانم را. تمام مفسران شیعه و گروهی از مفسران اهل سنت گفته اند: منظور از"ذوی القربی"، نزدیکان پیامبر اکرم (ص) است. در این آیه محبت ذوی القربی به عنوان اجر رسالت شمرده شده است ودر آیات دیگر اجر مذکور وسیله قرب الهی و به سود مردم ذکر شده(قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَی اللَّه[xxiii]یعنی : بگو هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام برای خود شماست، اجر من تنها بر خداوند است ...) و(قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبیلا[xxiv]یعنی :بگو من در برابر ابلاغ رسالت هیچ گونه پاداشی از شما مطالبه نمی کنم مگر کسانی که بخواهند راهی به سوی پروردگارشان برگزینند.) از ضمیمه کردن این آیات چهار گانه به یکدیگر به خوبی می توان نتیجه گرفت که پیامبر اسلام(ص)نیز مانند سایر پیامبران الهی اجر و پاداشی برای شخص خود از مردم نخواسته است بلکه مودت ذوی القربای او راهی به سوی خداست .وچیزی صددرصد به نفع خود آنها ، چرا که این مودت دریچه ای است به سوی مسأله امامت و خلافت وجا نشینی پیامبر اسلام (ص)در امت وهدایت مردم در پرتو آن. از مجموع روایاتی که در تفسیر آیه آمده است نیز می توان چنین نتیجه گیری کرد که بدون تردید آیه مورد بحث ناظر به مسأله امامت و خلافت است که می تواند به عنوان اجری برای رسالت شمرده شود، اجری که مردم را به خدا نزدیک می کند و نفعش عاید خود آنها می شود[xxv]. [iii]تفسیر الدر المنثور جلد2، صفخه 293 [iv]اسباب النزول، صفحه 148 [v]تفسیر الکشاف جلد1،صفحه 649. [vi]تفسیر فخر رازی، جلد12،صفحه26. [vii]تفسیر طبری جلد6،صفحه186. [viii]ک نز العمال،جلد6،صفحه319. [ix]الشواهد التنزیل،صفحه161تا68. [x]الغدیر ،جلد2،صفحه52و53. [xi]سوره نساء،آیه59 [xii]الشواهد التنزیل،جلد1،صفحه148تا151. [xiii]البحر المحیط،جلد،صفحه278. [xiv]تفسیر برهان،جلد1،صفحه381تا387. [xv]سوره توبه ،آیه119 [xvi]تفسیر الدر المنثور جلد،ذیل آیه [xvii]مناقب صفحه189. [xviii]درر السمطین صفحه91 [xix]مناقب عبدالله شافعی صفحه154. [xx]الشواهد التنزیل،جلد1،صفحه259. [xxi]الینابیع الموده صفحه115. [xxii]سوره شوری،آیه23. [xxiii]سوره سبأ،آیه47 [xxiv]سوره فرقان،آیه57 [xxv]مکارم شیرازی تفسیر پیام قرآن جلد نهم امامت و ولایت در قرآن مجید،صفحه227-229. |
منبع: پایگاه حوزه |