غیبت کردن تلاش ناتوان است. وقتی خوبی کسی را می شنویم، از روی حسادت می خواهیم بدی او را بگوئیم، ولی از بیان آن در مقابل خود شخص عاجزیم، پس غیبت اورا می کنیم. |
چند سال پیش با کاروانی از کرمانی ها سفری به عتبات عالیات داشتم. وقتی با افراد کاروان آشنا شدم، دیدم هیچ کدام دانشجو، استاد، دکتر، مهندس و... نیستند، بلکه همگی کشاورز، کاسب، دامدارو... هستند. عجیب این که هیچ کدام غیبت نمی کردند. وقتی از رفیق خود علّت را پرسیدم، گفت: مرحوم سیّد کمال موسوی شیرازی(رحمة الله) در محله این ها سخنران بوده است وبیماری غیبت را او دراین مردم درمان کرده است.
وقتی در کنار یکی از همین افراد نشستم وعلّت دوری از غیبت را پرسیدم، گفت که مرحوم سیّد کمال راه کاری به ما داده است که دهان ما را بسته است. ایشان به ما گفته « الغَیبَةُ جُهدُ العاجِزِ1» یعنی: غیبت کردن تلاش ناتوان است. وقتی خوبی کسی را می شنویم، از روی حسادت می خواهیم بدی او را بگوئیم، ولی از بیان آن در مقابل خود شخص عاجزیم، پس غیبت اورا می کنیم. انسانی که قدرت و شخصیت درستی دارد، عیب فرد رابه خود او می گوید.
راه کارو درمان غیبت این است که اگر کسی نزد شما غیبت دیگری را کرد، فوراً دست اورا بگیرید ونزد شخص ببرید واز او بخواهید که دوباره همان سخن را بگوید، اگر این گونه شد دیگر غیبت نمی کند. ما هم اگر دیدیم با غیبت آبرویمان می رود، مگر مجبوریم غیبت کنیم؟»
1.نهج البلاغه، ص 738، حکمت461
امامت ائمه(ع) در آیات قرآن |
پرسش: |
آیا دلیل و مدرکی در مورد امامت 12 امام علیهم السلام در قرآن وجود دارد؟ |
پاسخ: |
درچندین آیه از آیات قرآن به امامت 12 امام علیهم السلام اشاره شده است ازجمله: 1-آیه تبلیغ:یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین[i] یعنی :ای پیامبر آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده است به طور کامل (به مردم) برسان ،و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده ای ،و خداوند تو را از (خطرهای احتمالی) مردم نگاه می دارد، و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند. در کتابهای زیادی از دانشمندان اهل تسنن (و در همه کتب معروف شیعه )اعم از تفسیر و حدیث و تاریخ آمده است که آیه فوق در شان علی(ع) نازل شد. این روایات را گروه زیادی از صحابه از جمله ابو سعید خدری، زید بن ارقم، جابر بن عبدالله انصاری، ابن عباس، براء بن عازب، حذیفه، ابو هریره، ابن مسعود، و عامر بن لیلی نقل کرده اند،و در روایاتآنها آمده است که این آیه در باره علی (ع) و داستان روز غدیر نازل شده است. از جمله کسانی که این روایات را (به طور وسیع یا به اجمال) در کتابهای خود آورده اند دانشمندان معروف زیرند: حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب "ما نزل من القرآن فی علی"(به نقل از الخصائص، صفحه29) ابوالحسن واحدی نیشابوری در "اسباب النزول" صفحه150. ابن عساکر شافعی به نقل از الدر المنثور جلد2، صفحه298. فخر رازی در "تفسیر کبیر" جلد3،صفحه626. ابو اسحاق حموینی در "فرائد السمطین" (مخطوط) ابن صباغ مالکی در "الفصول المهمه"، صفحه27. جلال الدین سیوطی در "الدر المنثور" جلد2 صفحه298. قاضی شوکانی در "فتح القدیر" جلد3 صفحه57. شهاب الدین آلوسی شافعی در "روح المعانی جلد6 صفحه172 شیخ سلیمان قندوزی حنفی در "الینابیع الموده"صفحه120 بدر الدین حنفی در "عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری"جلد8 صفحه584. شیخ محمد عبده مصری در تفسیر "المنار"جلد6 صفحه463. و جمع کثیری دیگر. 2-آیه ولایت:إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون[ii] یعنی: ولی و سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پیامبران او و آنها که ایمان آورده اند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات می پردازند. بسیاری از مفسران و محدثان در شأن نزول این آیه نقل کرده اندکه این آیه در شأن علی (ع) نازل شده است.از جمله سیوطی در "الدر المنثور " در ذیل همین آیه از ابن عباس نقل کرده است که علی(ع) در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد وآن حضرت انگشترش را به او صدقه داد.پیامبر از او پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد ؟سائل اشاره به به علی (ع) کرد و گفت:آن مردی که در حال رکوع است. در این هنگام آیه "انما ولیکم الله و رسوله "نازل شد. در همان کتاب روایات متعدد دیگری به همین مضمون از "ابن عباس" و "سلمة بن کهیل" و خود "علی (ع)" نقل شده است[iii]. همین معنادر کتاب "اسباب النزول "واحدی از "جابر بن عبدالله" وهمچنین از "ابن عباس" نقل شده است[iv]. زمخشری در تفسیر "الکشاف"[v] و فخر رازی در تفسیر "الکبیر"[vi] همین معنی را نقل کرده اند. طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل می کند که اکثر آنها می گوید درباره حضرت علی (ع) نازل شده است[vii]. گروه عظیم دیگری نیز البحر المحیط این روایت را با عبارات مختلف در حق علی (ع) آورده اند از جمله در کتاب "کنز العمال"[viii]،حاکم حسکانی در "الشواهد التنزیل"[ix]. مرحوم علامه امینی در "الغدیر" حدیث فوق و نزول این آیه را در باره علی (ع) از کتب زیادی از اهل سنت (حدود بیست کتاب با ذکر دقیق مدارک و منابع آن) نقل کرده است[x]. 3-آیه اولی الامر:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم [xi] یعنی :ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا(ص)و اولی الامر از خودتان را. حاکم حسکانی حنفی نیشابوری در "الشواهد التنزیل" در ذیل این آیه پنج حدیث نقل کرده که در همه آنها عنوان "اولی الامر"بر علی (ع) (به عنوان یک مصداق روشن) تطبیق شده است.[xii] ابو حیان اندلسی مغربی در تفسیر "البحر المحیط"در میان اقوالی که در باره معنی اولی الامر نقل کرده ، از سه نفر از مفسرین نقل می کند که منظور از آن امیران سرایا یا ائمه اهل بیت (ع) است.[xiii] در اینجا "اولوالامر صیغه جمع است و مفهوم آن تمام امامان معصوم را شامل می شود. در تفسیر "برهان" نیز دهها روایت از منابع اهل بیت(ع) در ذیل این آیه است که می گوید :آیه مزبور در باره علی (ع) ،یا آن حضرت و سایر ائمه اهل بیت (ع) نازل شده است.حتی در بعضی از این روایات، نام ائمه دوازده گانه اهل بیت (ع) یک یک آمده است[xiv]. 4-آیه صادقین:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقینَ[xv] یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای الهی داشته باشید و (همیشه) با راست گویان باشید. سیوطی در "الدر المنثور"[xvi] و خوارزمی در "مناقب"[xvii] و زرندی در"درر السمطین"[xviii] و عبدالله شافعی در "مناقب"[xix] و حاکم حسکانی حنفی نیشابوری در "الشواهد التنزیل"[xx] وشیخ سلیمان قندوزی حنفی در "الینابیع الموده"[xxi]و جمع دیگری از بزرگان اهل سنت در ذیل این آیه روایاتی نقل کرده اند که مراد از اولوا الامر حضرت علی (ع) و اوصیاء او تا روز قیامت هستند. 5-آیه قربی: ِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی [xxii]. یعنی:بگو من هیچ پاداشی از شما بر (ادای) رسالتم در خواست نمی کنم ،جز مودت و دوستی نزدیکانم را. تمام مفسران شیعه و گروهی از مفسران اهل سنت گفته اند: منظور از"ذوی القربی"، نزدیکان پیامبر اکرم (ص) است. در این آیه محبت ذوی القربی به عنوان اجر رسالت شمرده شده است ودر آیات دیگر اجر مذکور وسیله قرب الهی و به سود مردم ذکر شده(قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَی اللَّه[xxiii]یعنی : بگو هر اجر و پاداشی از شما خواسته ام برای خود شماست، اجر من تنها بر خداوند است ...) و(قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبیلا[xxiv]یعنی :بگو من در برابر ابلاغ رسالت هیچ گونه پاداشی از شما مطالبه نمی کنم مگر کسانی که بخواهند راهی به سوی پروردگارشان برگزینند.) از ضمیمه کردن این آیات چهار گانه به یکدیگر به خوبی می توان نتیجه گرفت که پیامبر اسلام(ص)نیز مانند سایر پیامبران الهی اجر و پاداشی برای شخص خود از مردم نخواسته است بلکه مودت ذوی القربای او راهی به سوی خداست .وچیزی صددرصد به نفع خود آنها ، چرا که این مودت دریچه ای است به سوی مسأله امامت و خلافت وجا نشینی پیامبر اسلام (ص)در امت وهدایت مردم در پرتو آن. از مجموع روایاتی که در تفسیر آیه آمده است نیز می توان چنین نتیجه گیری کرد که بدون تردید آیه مورد بحث ناظر به مسأله امامت و خلافت است که می تواند به عنوان اجری برای رسالت شمرده شود، اجری که مردم را به خدا نزدیک می کند و نفعش عاید خود آنها می شود[xxv]. [iii]تفسیر الدر المنثور جلد2، صفخه 293 [iv]اسباب النزول، صفحه 148 [v]تفسیر الکشاف جلد1،صفحه 649. [vi]تفسیر فخر رازی، جلد12،صفحه26. [vii]تفسیر طبری جلد6،صفحه186. [viii]ک نز العمال،جلد6،صفحه319. [ix]الشواهد التنزیل،صفحه161تا68. [x]الغدیر ،جلد2،صفحه52و53. [xi]سوره نساء،آیه59 [xii]الشواهد التنزیل،جلد1،صفحه148تا151. [xiii]البحر المحیط،جلد،صفحه278. [xiv]تفسیر برهان،جلد1،صفحه381تا387. [xv]سوره توبه ،آیه119 [xvi]تفسیر الدر المنثور جلد،ذیل آیه [xvii]مناقب صفحه189. [xviii]درر السمطین صفحه91 [xix]مناقب عبدالله شافعی صفحه154. [xx]الشواهد التنزیل،جلد1،صفحه259. [xxi]الینابیع الموده صفحه115. [xxii]سوره شوری،آیه23. [xxiii]سوره سبأ،آیه47 [xxiv]سوره فرقان،آیه57 [xxv]مکارم شیرازی تفسیر پیام قرآن جلد نهم امامت و ولایت در قرآن مجید،صفحه227-229. |
منبع: پایگاه حوزه |
برترى کثرت دعا بر کثرت نماز و قرائت قرآن |
1. مستطرفات السرائر عن برید العجلی: قُلتُ لِأَبی جَعفَرٍ علیه السلام: أیُّهُما أفضَلُ فِی الصَّلاةِ، کَثرَةُ القِراءَةِ، أو طولُ اللَّبثِ فِی الرُّکوعِ وَالسُّجودِ؟ 2. تهذیب الأحکام عن معاویة بن عمّار: قُلتُ لِأَبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام: رَجُلانِ(3) افتَتَحَا الصَّلاةَ فی ساعَةٍ واحِدَةٍ، فَتَلا هذَا القُرآنَ فَکانَت تِلاوَتُهُ أکثَرَ مِن دُعائِهِ، ودَعا هذا أکثَرَ فَکانَ دُعاؤُهُ أکثَرَ مِن تِلاوَتِهِ، ثُمَّ انصَرَفا فی ساعَةٍ واحِدَةٍ، أیُّهُما أفضَلُ؟ قالَ: کُلٌّ فیهِ فَضلٌ، کُلٌّ حَسَنٌ. قُلتُ: إنّی قَد عَلِمتُ أنَّ کُلاًّ حَسَنٌ وأنَّ کُلاًّ فیهِ فَضلٌ.فَقالَ: الدُّعاءُ أفضَلُ، أما سَمِعتَ قَولَ اللّهِ عز و جل: «وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ»؟! هِیَ وَاللّهِ العِبادَةُ، هِیَ وَاللّهِ أفضَلُ، هِیَ وَاللّهِ أفضَلُ، ألَیسَت هِیَ العِبادَةَ؟! هِیَ وَاللّهِ العِبادَةُ، هِیَ وَاللّهِ العِبادَةُ، ألَیسَت هِیَ أشَدَّهُنَّ؟! هِیَ وَاللّهِ أشَدُّهُنَّ، هِیَ وَاللّهِ أشَدُّهُنَّ.(4) 3. تهذیب الأحکام عن عبید بن زرارة عن الإمام الصادق علیه السلام ـ أنَّهُ سَأَلَهُ عَن رَجُلَینِ قامَ أحَدُهُما یُصَلّی حَتّى أصبَحَ وَالآخَرُ جالِسٌ یَدعو، أیُّهُما أفضَلُ؟ قالَ: الدُّعاءُ أفضَلُ.(5) 4. الفقه المنسوب للإمام الرضا علیه السلام: قالَ لِیَ العالِمُ علیه السلام: الدُّعاءُ أفضَلُ مِن قِراءَةِ القُرآنِ؛ لاِنَّ اللّهَ جَلَّ وعَزَّ یَقولُ: «قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّى لَوْلاَ دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامَا»(6).
همان طور که ملاحظه شد، حدیث اول و دوم، دلالت دارند بر این که کثرت دعا در نماز، بر کثرت قرائت قرآن، ترجیح دارد و حدیث سوم، دلالت دارد بر این که کثرت دعا مطلقا بر کثرت نمازهاى مستحبّى برترى دارد و حدیث چهارم، صراحت دارد در این که مطلقِ دعا، بر مطلقِ قرائت قرآن، مقدّم است.. أفضَلُ عِبادَةِ اُمَّتی بَعدَ قِراءَةِ القُرآنِ الدُّعاءُ، ثُمَّ قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ». ألا تَرى أنَّ الدُّعاءَ هُوَ العِبادَةُ؟(7) همچنین، دسته دیگرى از احادیث، به طور مطلق، دلالت بر این دارند که نماز، بهترین چیزى است که در دین درنظر گرفته شده و بدان توصیه شده است و هر کسى مىتواند به میزان توان و همّتش از آن بهرهمند گردد؛(8) اما با تأمل، روشن مىشود که تعارضى میان این احادیث نیست و مراد از برترى در اینجا برترىِ مطلق نیست؛ لیکن فهم دقیق این برترى، نیازمند توجّه به دو نکته است:
بنا بر این، به قرینه شخصیت گوینده این احادیث، یقینا مقصود از احادیثى که دعا را بر قرائتْ ترجیح مىدهند، این نیست که بهتر است پیروان قرآن به کلّى قرائت این کتاب آسمانى را کنار بگذارند و یا نسبت به آن، اهتمام بلیغى نداشته باشند و به دعا که فضیلت بیشترى دارد بپردازند؛ بلکه مقصود، آن است که اگر هر یک از این سه، به میزانى که به طور واجب یا مستحبْ لازم است، انجام گرفت و آن گاه در فرصتى، امر، دایر بین یکى از این سه بود، دعا مقدّم است؛ زیرا پرداختن به دعا ـ که روح عبادت است و انسان را از استکبار، دور مىکند و به فروتنى در برابر حق، وا مىدارد ـ سختتر از قرائت قرآن است و فضیلت بیشترى دارد. به دیگر سخن، حدیث اول و دوم و چهارم این باب و حدیث مورد بحث، همه در واقع، یک مطلب را مىگویند و آن، این است که پس از اداى مقدار لازم از نماز و قرائت قرآن و پس از برقرارى نوعى تعادل در اهتمام به هر یک از این سه، دعا بر قرائت قرآن و نماز مستحبّى تقدم دارد. همچنین مقصود از حدیث سوم، برترى دعا بر کثرت نمازهاى مستحبى است. گفتنى است که هیچیک این روایات، بجز حدیث دوم، از نظر سند، صحیح نیستند. برخى نیز ـ در جمع میان روایات یاد شده، در عین تأکید بر نسبى بودن برترى هر یک از دعا یا نماز و قرآن ـ این احتمال را مطرح مىسازند که چه بسا مخاطبان این سه دسته احادیث، متفاوت بودهاند و پیشوایان ما، متناسب با این که کسى دعا یا نماز یا قرآن را در جایگاه شایستهاش مورد عنایت و اهتمام قرار نمىداد، با توصیه و تأکیدى فزونتر و به اصطلاح، به روش « چکش تعادل»، وى را مخاطب مىساختند. از جمله قراین این سخن، آن است که دعا ـ که مستلزم فروتنى انسان در برابر حق و دورى از استکبار است ـ عملى است دشوارتر و نیازمند به حالى سختتر از حال قرائت و نماز. از این رو، دعا، جز در نزد خواصّ مؤمنان، کمتر مورد توجّه و اهتمام بوده است، به خلاف قرآن و نماز که پیوسته مورد توجّه توده مسلمانان بودهاند؛ زیرا توصیههاى پیامبر صلىاللهعلیهوآله واهل بیت علیهمالسلام از یک سو و تأکیدات برخى حکّام و خلفا براى جا انداختن شعار «حَسبُنا کتابُ اللّه»(9) و کوششهایى از این قبیل از سوى دیگر، موجب شدهاند که در میان امّت اسلام، اهتمام به قرآن و نماز، بیش از دعا باشد. والله هو العالم. پاورقی |
خلاصه حماسه حسینی1-3(عوامل تحریف)
عوامل تحریف :
این عوامل بر دو قسم است . یک نوع عوامل عمومی است . یعنی بطور کلی
عواملی وجود دارد که تواریخ را دچار تحریف میکند ، اختصاص به حادثه
عاشورا ندارد . مثلا همیشه اغراض دشمنان ، خود ، عاملی است برای اینکه
حادثهای را دچار تحریف کند . دشمن برای اینکه به هدف و غرض خود برسد ،
تغییر و تبدیلهائی در متن تاریخ ایجاد و یا توجیه و تفسیرهای ناروایی از
تاریخ میکند
عامل دوم
عامل دوم تمایل بشر به اسطوره سازی و افسانهسازی است و این در تمام
تواریخ دنیا وجود دارد . در بشر ، یک حس قهرمان پرستی هست که در اثر
آن درباره قهرمانهای ملی و قهرمانهای دینی افسانه میسازد .
قسمتی از تحریفاتی که در حادثه کربلا صورت گرفته معلول حس اسطوره سازی
است . اروپائیها میگویند در تاریخ مشرق زمین مبالغهها ، اغراقها زیاد
است و راست هم میگویند .
عامل سوم
عامل سوم ، یک عامل خصوصی است . این دو عامل که عرض کردم یعنی غرضها
و عداوتهای دشمنان و حس اسطورهسازی و افسانه سازی بشر در تمام تواریخ
دنیا هست . ولی در خصوص حادثه عاشورا یک جریان و عامل بالخصوصی هست
که سبب شده است در این داستان ، جعل واقع شود .
نقش دین در اجتماع جزئی از نقش دین در زندگی است . دین تنها در زندگی اجتماعی انسان نقش موثر ندارد . نظیر قانون و حکومت ، در زندگی فردی نیز نقش بسیار موثر دارد . دین اسلام اختصاصا یک نقش مستقیم در زندگی اجتماعی دارد و یک نقش غیر مستقیم .
نقش مستقیم آن این است که مستقیما روی قانون و حکومت و سیاست و مفهوم حقوق و عدالت نظر دارد . از این نظر یک فلسفه اجتماعی و یک مکتب است ، و نقش غیر مستقیمش این است که افراد را برای زندگی اجتماعی آماده و مهیا می کند .
منبع : وبلاگ نزدیک آسمان
ویلیام جیمز در فصل اول کتاب خود می نویسد :
هر وضع و حالتی را که مذهب بنامیم ، چیزی از وقار و سنگینی و وجد و لطف و ایثار و محبت همراه دارد . اگر خوشی به او روی دهد ، خنده های جلف و سبک از او دیده نمی شود و اگر غمی به او روی نماید ناله و ناسزا از آن شنیده نمی شود . آنچه من در آزمایشهای خود اصرار دارم ، وقار و سنگینی است .
شهید مطهری در توضیح این نوشته می گوید :
این وقار و سنگینی ناشی از این است که روح آدمی به واسطه مذهب ، عمیقتر و نافذ تر و دور اندیش تر می شود و عمده چیزی که بر روح آنها سایه میافکند و وزین میکند ، فکر مبدا و معاد است . این حالت در آنها پیدا می شود که امیر المومنین علیه السلام در خطبه همام میفرمایند : الناس منهم راحة و انفسهم منهم فی تعب .
منبع : وبلاگ نزدیک آسمان