درگیری در فارسیات و فیاضیه .
وضعیت عمومی سوسنگرد به نظر فرماندار دشت آزادگان .
مصاحبه ناخدا افضلی فرمانده نیروی دریایی درباره جنگ اخیر دریایی ایران و عراق .
اصابت موشک زمین به زمین عراقی به گیلان غرب .
گزارش پشتیبانی لجستیک عراق از ضدانقلاب در جبهه شمالی .
بررسی طرح واگذاری مسئولیت بسیج ملی به سپاه پاسداران تحت عنوان واحد بسیج مستضعفین ، در مجلس شورای اسلامی .
بازتاب سخنان بهزاد نبوی مبنی براینکه تا وقتی چهار شرط ایران انجام نشود گروگانها آزاد نخواهند شد .
مذاکره ، میانجیگری ، آتش بس و عقبنشینی نیروهای عراقی در گفتگوی وزیر خارجه عراق با نشریه میدل ایست و در نامه به وزیر ان خارجه جامعه اقتصادی اروپا .
گزارش روزنامه سوری " البعث " و سپاه خوزستان از ناآرامیهای داخل عراق .
اطلاعیه مجاهدین خلق درباره اخراج هواداران از جبهه ها و جمعبندی مندرج در کتاب منتشره توسط وزارت ارشاد از مواضع این سازمان در قبال جنگ با استفاده از تحلیل سازمان پس از خروج رهبری آن از کشور .
سفر طارق عزیز وزیر خارجه عراق به انگلیس جهت دیدار با وزیر خارجه انگلیس و گفتگو پیرامون جنگ ایران و عراق و دیدار با مارگارت تاچی نخست وزیر انگلیس.
![]() |
«تونی بلر» نخستوزیر سابق انگلستان اعتراف کرد از ترس اینکه وی را به «جنون» متهم کنند از سخن گفتن پیرامون اعتقادات مذهبی خویش خودداری میکرده است. به گزارش شیعه نیوز به نقل از ابنا، وی در مصاحبهای با شبکه اول تلویزیون «بی.بی.سی» گفت: «در طول مسئولیتم اعتقادات مذهبی من بیشترین اهمیت را برایم داشت». بلر در این مصاحبه با انتقاد از جو عمومی کشور و بیدینی هموطنانش گفت: «در حالی که در آمریکا و کشورهای دیگر، مردم به راحتی میتوانند از ایمان خویش سخن بگویند، در بریتانیا هر کس که از اعتقاداتش حرف بزند، به نظر مردم دیوانه است!» «آلیستر کمبل» سخنگوی بلر نیز این اظهارات را تأیید و اضافه میکند: «نخستوزیر همواره از معاونینش میخواست برایش ـ در هر نقطه ممکن ـ کلیسایی پیدا کنند که بتواند یکشنبهها (دور از چشم مردم) برای عبادت به آنجا برود. وی در واقع به شکلی عمیق به مسایل معنوی و الهی اهتمام دارد ؛ اما ما در آن زمان میترسیدیم که اطلاع افکار عمومی از این حالات، آنها را نسبت به نخستوزیر مشکوک و نگران کند». خود بلر هم از این نگرانی اینگونه تعبیر میکند: «رأیدهندگان انگلیسی گمان میکنند که اگر یک رهبر سیاسی مؤمن باشد حتماً با خداوند ارتباط دارد و نزد او میرود و سپس به میان مردم باز میگردد و دستورات خدا را برای آنها میآورد»! در همین حال، کمبل با اشاره به برخی اخلاقیات بلر میگوید: «بلر دارای شخصیتی ساده است. مثلاً هرگاه یک خانم زیبا را ببیند، بلافاصله چشمانش برق میزند! بنابراین نمیتوان وی را یک مرد مؤمن از نوع سنتی آن دانست». «پیتر مندلسون» یکی از نزدیکان بلر نیز میگوید: «نخستوزیر سابق کسی نبود که تظاهر به ایمان کند، ولی ایمان در ضمیر وی اهمیتی بسیار زیاد دارد. وی کتاب مقدس را با خود همه جا میبرد و آخرین کاری که در شبانهروز میکند این است که قبل از خواب بخشهایی از آن را قرائت میکند». از سوی دیگر «رهبر حزب لیبرال دموکرات بریتانیا» نیز در واکنش به این مصاحبه اظهار داشت: «اگر بلر سابقاً از ارتباط و علاقهاش به دین سخن میگفت، بدون شک رأی دهندگان انگلیسی سه دوره پشت سر هم وی را انتخاب نمیکردند». |
![]() |
شاید چندین مرتبه از زبان ریش سفیدان اطرافتان، قصه شتری را شنیده باشید که از دست سلاخان گریخت و به حرم امام هشتم علیه السلام پناه آورد و پای پنجره فولاد گریست. حاج نصر الله حسین زاده صاحب همان شتر است که اینک دربان کشیک پنجم آستان قدس رضوی میباشد. خاطرات ایشان از ماجرای آن شتر پناهنده و چند و چون پس از آن بدین شرح است: از قهرمانان و پیش کسوتان ورزشی کشتی هستم که شغل اصلیام دامپروری است. 26 سال پیش دوازده شتر را که از کشور افغانستان به ایران آورده بودند، برای کشتارگاه خریداری کرده همان روز با چند تن دیگر شروع کردیم به علامت گذاری روی شترها، اما وقتی به آخرین آنها که بسیار فربه و چاق هم بود رسیدیم، به دلیل نا آرامی او موفق به گذاشتن علامت نشدیم. صبح روز بعد همین شتر را همراه با سه تای دیگر به کشتارگاه فرستادیم. آنجا دو تا را کشتند و دو تای دیگر از سلاخ خانه به طرف پنجره پایین خیابان گریختند. سر پنجره یکی از آنها به سمت خیابان نخریسی و دیگری به سوی حرم مطهر حرکت کرد. حاج سید حسینی یکی از دربانان صحن عتیق میگفت: هنگامی که شتر وارد حرم شد، با قدمهای آهسته گام برداشت. سه دور اطراف سقاخانه چرخید و بعد رفت و به آرامی جلوی پنجره فولاد زانو زد و پس از سر و صدای زیاد چنان اشک ریخت که از یک شتر بعید مینمود. وقتی همان دربان، شالی سبز بر گردن شتر انداخت و به دنبال خود کشانید، شتر مانند آهویی رام شده با او همراه شد و مردم هم گروه گروه به دنبالش رفتند. از این قضیه که آگاه شدم شتر را به حال خود رها کردم. دوازده روز گذشت تا این که رئیس تشریفات آن زمان مرا احضار کرد و خواست بداند در مقابل شتر چه تقاضایی دارم. من هم به جای پول یا شتری دیگر، فقط درخواست حکم خدامی حرم مطهر را کردم. رئیس تشریفات هم تلفنی جریان را برای نایب التولیه بازگو کرد. او هم گفت: ساعت دوازده روز بعد به دفترش بروم. فردای آن روز رأس همان ساعت نزد حسن زاهدی که آن موقع استاندار بود، رفتم و او پس از سؤال و جواب درباره شغل و میزان ارادتم نسبت به ائمه، قول ارائه حکم خدامی را به من داد. یادم هست آنقدر از این قول او خوشحال شدم که دیگر نفهمیدم پس از آن چه گفت. تشکر کردم و تقاضای خودم را نوشتم و به دفتردار دادم. او با خشونت گفت: چه کسی به تو اجازه داده چنین تقاضایی بنویسی؟ هنگامی که جریان را به او گفتم تقاضایم را داخل کشوی میزش گذاشت و گفت روز بعد مراجعه کنم. فردای آن روز که رفتم با تعجب دیدم برگه او را استاندار امضاء کرده است و نامم نیز در دفتر ثبت شده است. پس از ارائه مدارک به کارگزینی، گفتند: بروم و چهل روز دیگر مراجعه کنم. خدا میداند در این مدت در دلم چه گذشت. بالاخره پس از پایان چهل روز به اداره آستانه رفتم، آنجا مرا به ارباب ارجاع دادند. هنگامی که سراغ وی رفتم گفتند: ارباب جلسه دارد. بنابراین مجبور شدم برگردم و داخل ماشین منتظر بمانم. برای گذراندن وقت، رادیو را روشن کردم. یک باره رادیو اعلام کرد به جای زاهدی، ولیان به استانداری منصوب شده است. همان موقع به شدت از اتفاقی که در حال وقوع بود ناامید شدم. با خود تصور کردم حتما استاندار جدید تمام تصمیمات استاندار قدیم را لغو میکند و به هر حال کار را از دست رفته دیدم. خیلی ناراحت شدم و رفتم سر چهارراه نادری (چهارراه شهدا)، رو به امام رضا علیه السلام ایستادم و گفتم: آقاجان این حکمی بود که شما توسط شتر به من عنایت کردی. اما حالا دارد از دست میرود. خودت دوباره نظری کن تا درست شود. بعد به طرف میدان شهدا، کوچه حسین باشی که مغازه داشتم حرکت کردم. وقتی به مغازه رسیدم، کارگرمان نامهای سربسته به من داد. پرسیدم: این چیست؟ گفت: از آستانه آوردهاند. نامه را گرفتم، به حرم رفتم و بسیار دعا کردم و سپاس گفتم. شش ماه از خدامی گذشت که همان مأمور آورنده نامه مرا دید و گفت: حاجی! قدر این حکم را بدان. چون زمانی امضا شد که زاهدی دفتر کارش را ترک کرد تا به تهران برود. حتی رفت و به قصد فرودگاه داخل ماشین هم نشست. اما یک مرتبه پیاده شد، به دفتر کارش برگشت و دو نامه را امضاء کرد که یکی از آنها همین حکم شما بود. ـ آقای حسین زاده، بالاخره مسؤولان آستان قدس با آن شتر چه کردند؟ او را به مزرعه نمونه آستان قدس بردند و حدود ده سال همانجا از او نگهداری نمودند. بعد هم قرار شد شتر را به طبس ببرند و آنقدر مواظبتش کنند تا به مرگ طبیعی بمیرد. ولی چنان این موضوع روی مردم اثر گذاشت که حتی درباره آن شتر، شعرا از جمله دکتر قاسم رسا و همچنین مداحان، سرودههای زیبایی خواندند. ـ طی 25 سال خدمتتان آیا تاکنون شاهد کرامات دیگری هم از جانب امام رضا علیه السلام بودهاید؟ بعد هم با همان زبان حال خارج شدم. مدتی گذشت این که مسابقات کشتی آغاز شد و بنده را هم دعوت کردند تا به عنوان داور حضورداشته باشم. پس از آن هم ابلاغ نمودند که برای ادامه مسابقات میتوانید از بین دو کشور ترکیه و عراق یکی را انتخاب کنید. من هم بدون تامل ترکیه را برگزیدم. بعد از گذشت مدت کوتاهی یادم آمد، از امام رضا علیه السلام تقاضای زیارت قبر امام حسین علیه السلام را کردهام. برگشتم و درخواستم را تغییر دادم و گفتم بنویسید من به عراق میروم. بالاخره همان سال موفق شدم به آرزوی دیرینهام برسم و این یکی از بهترین خاطراتم در زمینه برخورداری از عنایات امام رضا علیه السلام بود. ـ آیا تاکنون خودتان هم وسیلهای برای قبول خواستههای زوار شدهاید؟ جلو رفتم و پس از عرض سلام غذای حضرت را به عنوان تبرک به آنها دادم مرد جوان با تعجب پرسید: حاج آقا! چرا این غذا را به من میدهی؟ گفتم: مگر اشکالی دارد؟ این غذای متبرک حضرت است و من هم نیت کردهام امروز خوراک خودم را به یک زائر بدهم. مرد گفت: پس بگذارید جریانی را برای شما تعریف کنم. سالهاست به مشهد مقدس مشرف میشوم و شاهد پذیرایی هزاران زائر در مهمانسرای حضرت هستم. اما متأسفانه تاکنون قسمت خودم و خانوادهام نشده است. به همین خاطر قبل از آمدن شما رو به امام هشتم علیه السلام گفتم: یا امام رضا علیه السلام خودت میدانی سالهاست آرزوی صرف یک لقمه از غذای متبرک شما را دارم. دوست داشتم قدری از این غذا نصیب من و خانوادهام میشد. ولی توفیق حاصل نمیشود. هنوز چند دقیقه بیشتر از تقاضایم نگذشته بود که شما با این غذا نزد ما آمدید. به همین خاطر از کارتان تعجب کردم. حالا هم واقعا از امام رضا علیه السلام متشکر هستم . از شنیدن حرفهای آن زائر منقلب شدم . رو به امام رئوف ایستادم و او را سپاس گفتم که مرا وسیلهای جهت رفع حاجت یکی از زوارش قرار داد. - آقای حسین زاده با توجه به این که عده زیادی از مومنان آرزوی خدمتگزاری حضرت را دارند، شما برای کسانی که توفیق این خدمت را پیدا میکنند چه توصیهای دارید؟ سروده دکتر قاسم رسا را درباره شتر پناهنده: ساربانی اشتری را صبحگاه / بهر کشتن برد در کشتارگاه |
تصویری از مراسم رمی جمرات در شهر مکه در سال 1953 میلادی (1332 هـ.ش) |
![]() |
|
از بلند گو اعلام کردند جمع شوید جلو تدارکات و پتو بگیرید. هوا به اندازه کافی سرد بود.
که فرمانده گردان با صدای بلند گفت: کی سردشه؟ همه جواب دادند: دشمن. گفت: بارک الله. معلوم می شود هنوز سردتان نیست بفرمایید بروید دنبال کارتان. پتویی نداریم به شما بدهیم!
استعفای بنیصدر از وزارت خارجه بعلت اقدامات رادیو تلویزیون در محکم نمودن شورای امنیت و انتصاب قطبزاده بجای وی.
اعلام آتشبس توسط شیخ عزالدین حسینی در کردستان.جبهه های جنوب : تقویت نیرو در سوسنگرد ـ درگیری محدود خودی و دشمن در دارخوین ـ رها ساختن آب و اجرای آتش خودی علیه مواضع عراقیها در دب حردان .
جبهه های شمال : گزارشی از اوضاع گروههای ضد انقلاب در نودشه و اورامان .
گزارش " لوماتن " از نبردهای دریایی اخیر ایران و عراق . تظاهرات و درگیریهای خیابانی مربوط به اختلافات سیاسی داخلی حکومت و انعکاس آن در رسانههای بیگانه .
سخنان عبدالعزیز ، وزیر مشاور در امور کابینه کویت درباره اتحادیه جدید منطقهای در دست تأسیس و اینکه این اتحادیه برخلاف نظرات آیت ا … خامنه ای نماینده امام خمینی در شورای عالی دفاع ایران ، علیه ایران نیست .
گسترش حملات نیروی هوایی عراق به تاسیسات نفتی ایران.
|
از زمان اعلام این خبر تاکنون هزاران نفر از این کرامت الهی بازدید کرده و هدایای فراوانی به این کودک اهدا شده است. |
![]() |
نقش واضح الله بر گوش یک نوزاد فلسطینی، اعجاب همگان را برانگیخته و بسیاری از رسانه های خبری جهان را به خود مشغول کرد. به گزارش شیعه نیوز به نقل از جهان، «تامر شادی حوشیه» کودک 45 روزه فلسطینی در حالی متولد شد که نقش لا اله الا الله بر گوش وی به صورت مادرزادی نقش بسته بود. مادر این کودک در این باره گفت: پس از گذشت 37 روز ازتولد فرزندم تامر متوجه لفظ پر جلال الله برگوش سمت چپ وی شدم. ازسوی دیگر «شادی»، پدر این نوزاد فلسطینی تصریح کرد: نقش پرجلال الله بر گوش فرزندم، کرامتی الهی است که من در آن خوش یمنی فراوانی برای مردم فلسطین و آزادی آن می بینم. وی افزود: از زمان اعلام این خبر تاکنون هزاران نفر از این کرامت الهی بازدید کرده و هدایای فراوانی به این کودک اهدا شده است. منبع خبر: جهان امروز |
|
مقامات امنیتی یمن برای بازگرداندن این دختر یهودی وابطال این ازدواج و جلوگیری از پیامدهای احتمالی آن اقدامات وسیعی را انجام دادهاند. |
![]() |
موضوع مسلمان شدن یک دختر یهودی و ازدواج وی با یک جوان مسلمان یمنی به سفارت آمریکا کشیده شد. به گزارش شیعه نیوز به نقل از ایرنا، خانواده این دختر یمنی که در سفارت آمریکا کار میکنند، خواستار بازگرداندن دخترشان و ابطال ازدواج وی با این جوان مسلمان یمنی شدهاند. براساس این گزارش این مسئله با توجه به فشار مقامات سفارت آمریکا به دولت صنعا، اکنون با واکنش بسیاری از مقامات امنیتی یمن روبرو شده است. مقامات امنیتی یمن برای بازگرداندن این دختر یهودی وابطال این ازدواج و جلوگیری از پیامدهای احتمالی آن اقدامات وسیعی را انجام دادهاند. این دختر یهودی تاکید کرده است که گرویدنش به دین مبین اسلام با رضایت و میل باطنی خود بوده و به هیچوجه حاضر نیست به شرایط قبلی باز گردد. |